جامع الزیارات 4

 برگرفته از جلد چهارم کتاب
جامع زیارات المعصومین

برای مطالعه مشخصات کتاب کلیک کنید

 

دسته بندی محتوایی

زندگی نامه امام جواد عليه ‏السلام

نام و نسب مبارك امام جواد عليه ‏السلام

امام محمّد، فرزند على، فرزند موسى، فرزند جعفر، فرزند محمّد، فرزند على، فرزند حسين، فرزند على بن ابى‏طالب ـ كه صلوات خدا بر همه آنان باد ـ .

كنيه او: ابو جعفر.

القاب او: تقى، زكى، رضى، مرضى، جواد، و...

مادر او: سبيكة. برخى خيزران، و برخى ديگر جز آن را گفته‏اند[1].

ولادت امام جواد عليه ‏السلام

حضرت عليه ‏السلام در ماه رمضان سال 195 هجرى متولد شده است، لكن روز آن اختلافى است، برخى شب جمعه 19 ماه رمضان، و برخى شب جمعه نيمه ماه رمضان، و برخى جز اين‏ها را گفته‏اند[2].

شخصيّت امام جواد عليه ‏السلام

ـ امام رضا عليه ‏السلام فرمود: سوگند به خدا روزها و شب‏ها نگذرد مگر اين كه خداوند
به من پسرى عطا كند كه به وسيله او بين حق و باطل جدايى افكند[3].

ـ و در روايت ديگرى فرمود:... تا از صلب من پسرى به دنيا آيد كه جانيشن من شود، حق را زنده كند و باطل را نابود سازد[4].

ـ و نيز از امام رضا عليه ‏السلام نقل شده است: اين مولودى است كه مولودى با بركت‏تر از او براى شيعيان ما به دنيا نيامده است[5].

ـ امام جواد عليه ‏السلام وارد مسجد رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله شد على بن جعفر عموى او بدون كفش و عبا از جا برخاست نزد او رفت دست او را بوسيد و او را بزرگ داشت و احترامش كرد.

امام جواد عليه ‏السلام فرمود: عمو جان! بنشين، خداوند به تو مهربان باشد.

گفت: اى سرورم! چگونه بنشينم در حالى كه تو ايستاده‏اى!

چون على بن جعفر به جاى خود برگشت اطرافيانش او را سرزنش كردند و گفتند: تو عموى پدر او هستى، با او اينگونه رفتار مى‏كنى؟!!

او دست به ريش خود گرفت و گفت: خاموش باشيد، اگر خداى مقتدر و شكوهمند اين ريش سفيد را سزاوار [امامت] ندانست و اين كودك را سزاوار دانست و به او چنين مقامى داد، آيا من فضيلت او را انكار كنم؟!!! پناه مى‏برم به خدا از سخنان شما، من غلام او هستم[6].

ـ مأمون شيفته امام جواد عليه ‏السلام شد، چون ديد حضرت با آن سن كوچك در فضل
و دانش و حكمت و ادب و كمال خرد به جايى رسيده كه هيچ يك از بزرگان زمانه با او برابرى نمى‏كند، از اين رو دخترش ام الفضل را به همسرى او درآورد، و امام جواد و دختر خود را با خود به مدينه آورد، و بسيار او را اكرام و به او احترام و مقامش را بزرگ مى‏داشت[7].

ـ مأمون چون خواست دخترش را به همسرى حضرت درآورد گفت: ... اما ابو جعفر محمد بن على من او را برگزيدم چون او با سن كوچك بر همه صاحبان فضل و دانش برترى دارد و در اين باره شگفت‏انگيز است، من اميدوارم آنچه من از او مى‏دانم براى همه مردم آشكار شود تا بدانند كه ديدگاهم نسبت به او كاملاً درست است.

واى بر شما! من اين جوان را بيشتر از شما مى‏شناسم، او از خاندانى است كه دانش و آبشخور دانششان از نزد خداوند و الهام‏هاى اوست، نياكان او در دانش دين و ادب از همه مردم كه در كمال ناقص‏اند بى‏نياز بوده‏اند، اگر مى‏خواهيد ابوجعفر را بيازماييد تا آنچه را من در توصيف او گفتم براى شما آشكار شود[8].

ـ شيخ كمال الدين محمد بن طلحه شافعى درباره حضرت مى‏گويد: او اگرچه از نظر سن كوچك بود لكن ياد و منزلتش بزرگ و والا بود[9].

ـ و نيز مى‏گويد: امّا (درباره) صفات و فضائل و مناقب آن حضرت (بايد گفت): مسابقه‏هاى جولانگاه مناقبش (چندان) به درازا نكشيد، و عمرهاى (جلوه) آن‏ها
(چندان) امتداد نيافت، بلكه تقديرات الهى بنا بر مصالح و حكمت‏هايى بر عمر كوتاه او در دنيا رقم خورد... اما خداوند سبحان حضرتش را به منقبتى اختصاص داد كه در خاوران تمجيد و تكريم مى‏درخشد، انوارش تابان، در مراتب صعودى فضيلت‏ها در اوج، گرانمايه و پر ارزش، و نشانه آثارش براى خردهاى اهل معرفت نمايان است، و آن گرچه در ظاهر يك منقبت است اما معانى آن زياد است، و ساختارش هرچند كوچك است ولى دلالتش (بر والايى منزلت) بزرگ است... .[10]

ـ سبط ابن جوزى مى‏گويد: او در دانش و پارسايى و زهد و بخشش بر راه روشن پدر خود بود[11]...

ـ شيخ على بن عيسى اربلى مى‏گويد: [امام] جواد عليه ‏السلام در همه حالاتش جواد[ و بخشنده ]است و اين سخن لغت‏شناسان درباره او صادق است كه: جواد از [ ريشه ]جودت [ و نيكوكارى] و از أجواد [و خانواده بخشندگان] است، با پاكى ريشه و طهارت ولادت سرآمد مردمان شد و قلّه بزرگى [و والامرتبگى] را درنورديد، و هيچ كسى به او نزديك نشد و هرگز نخواهد شد.

بزرگى او در والاترين مرتبه‏ها است، و جايگاه بلند او فوق همه ستارگان است و منزلت او بر همه مقام‏ها و منزلت‏ها برترى دارد، و هرگاه جمع راهيان به مقصد، [در بيابان گم‏گشتگى] آتشى بينند گويند: اى كاش آتش (هدايت) او باشد كه هيچ آتشى [در راهنمايى] بر آن غالب نيست. از آنِ اوست بر آمدن به مقامات بلند، و حركت شبانه روزى به سوى گرانمايگى، و فرو رفتن و برآمدن در (درياى)
سرورى، و برآمدن و عروج بر اوج ستارگان، و او از هر فرومايگى دور است و به هر فضيلتى نزديك.

بوى خوش مكارم اخلاق از اطراف او متصاعد است، و مجد و بزرگوارى از جوانب او ريزان است، و گزارش‏هاى سماحت و بخشندگى او و فرزندان و گذشتگانش زبانزد همه است، پس خوشا به حال كسى كه در راه ولايت او كوشد، و واى به حال كسى كه به ستيز با او راغب است.

چون دستاوردهاى بزرگوارى و بلند مرتبگى‏ها و فخرها قسمت شود برگزيده‏هايش از آن اوست و چون قلّه‏هاى سرورى درنورديده شود بالاترين و برترينش ويژه اوست.

با باران در بخشندگى و عطا مسابقه مى‏دهد، و با شير در دليرى و غيرتمندى همراهى مى‏كند، و در سيره پسنديده دلپذير بزرگوارانه، بر همه سيره‏ها چيره مى‏گردد، هرگاه نياكان و فرزندان گراميش را بشمرند در رديف دردانه‏ها جا گيرد، و مكارم جامعه را در تعريف و توصيف خود آوَرَد، و بلندمرتبگى‏هاى گوناگون در او و در نياكان پيشينش گرد آمده است، پس كيست كه پدرى همچون پدر او يا جدّى همچون جدّ او داشته باشد؟! او در بزرگوارى آنان شريك، و آنان نيز در بزرگوارى او شريكند، و همانسان كه (مردم) با عطاياى خود دست نيازمندان را پر مى‏كردند او به تنهايى آن دست‏ها را پر مى‏كرد.

 

بدورٌ طوالع جبال فوارعُ

 غيوثٌ هوامعٌ سيولٌ دوافعُ

 

بهاليلُ لو عاينت فيض أكفّهم

 تيقّنت أنّ الرزق فيالأرض واسعُ

 

إذا خففت بالبذل أرواح جودهم

 حداها الندى واسستنشقتها المطامعُ

 

 

 

ترجمه شعر:

ماه‏هاى كامل (شب چهاردهم) كه (در ظلمات جهل و درماندگى بشر) طلوع كرده‏اند، كوه‏هاى سربلند (استقامت و پايدارى‏ها)، باران‏هاى ريزانِ (هدايت و بخشندگى‏ها)، سيل‏هاى (سيراب كننده) درّه‏ها و دشت‏ها.

سروران داراى همه خوبى‏ها كه اگر فيض دست‏هاى (بخشنده)شان را بينى يقين خواهى كرد كه رزق در زمين، فراگير و گسترده است. هرگاه با بخشش (پى در پى) نسيم‏هاى بخشندگى‏شان سبك گردد آواز خوش نهايت بخشندگى، آنها را به پيش رانَد، و طمع‏ها(ى نيازمندان) آنها را ببويند.

راه‏هاى هدايت به وسيله آنان آشكار شد، و به وسيله آنان از پستى سالم ماند و فرداى قيامت با محبّت و دوستى آنان اميد نجات و كاميابى مى‏رود و آنانند اهل خوبى‏ها و صاحبان بخشش .

همه ستايش‏ها كمتر از شايستگى آنان است، و همه ارزش‏ها و خصلت‏هاى گرانمايه برگرفته از اخلاق كريمانه آنان است، و همه صفات نيك در تار و پود وجود گرانمايه آنان نهفته است. از اين رو بهشت در پيوند با آنان و جهنم در جدايى از آنان است.

و اين اوصاف بر جمع آنان و يك يك آنان صادق است، و براى غائب آنان و حاضرشان ثابت است و بر فرزند و پدرشان فرو مى‏بارد.

محبّت و دوستى آنان واجب و حتمى است، دولت و فرمانراوايى آنان پايدار و هميشگى است، و بازارهاى سيادت و سروريشان (گرم و) بپاست، و مرزهاى دوستدارانشان خندان (و پذيراى درماندگان) است، در شرافت آنان همين بس كه جدّشان محمد و پدرشان على و مادرشان فاطمه است، پس كيست كه در فخر با
آنان برابرى كند؟!! و يا كيست كه در بلند مرتبگى از آنان پيشى گيرد؟!!!

هيچ نهايت عزّتى را وا ننهادند مگر آنكه پيشتازانه به آن رسيدند، و هيچ مرتبه سرورى را نگذاشتند مگر آنكه آسوده از پيوستگان، از آن بالا رفتند، و اين (مقام) حقّ اليقين بلكه عين اليقين است.

مردم همه ريزه‏خوار سفره آنانند، و نسبت به آنان همچون غلامان و خادمان هستند، آثار ارزشمند را از آنان گرفته‏اند، و مايه‏هاى فخر و مباهاتشان را از آنان آموخته‏اند، و با شرافت آنان پيشينيان و پسينيان شرافت يافته‏اند. هرچه در توصيف آنان بگويم چيزى نگفته‏ام، و اگر بكوشم كه اوصاف گرانمايه آنان را بشمرم مرا ندا مى‏دهند كه ستاره ثريّا كجا در دسترس كسى قرار مى‏گيرد.

و چگونه مى‏توانى چيزى را بشمارى كه اولين و آخرين از آن ناتوانند.

و اين جايگاهى است كه در آن سحبان وائل (سخنور نام آور عرب)، لباس نمايان عجز مى‏پوشد، پس (اين بهتر كه) عنان قلم را واگذارم و از سخنرانى باز ايستم.[12]

ـ صلاح الدين صفدى در كتاب الوافى بالوفيات مى‏گويد: او را جواد و قانع و مرتضى لقب داده بودند، و او از اشراف خاندان نبوّت بود، مأمون دخترش را به ازدواج او در آورد، و هر سال بيش از يك ميليون درهم به مدينه مى‏فرستاد.[13]

وفات امام جواد عليه ‏السلام

او در بيست و پنج سالگى در آخر ذى قعده سال 220 هجرى در بغداد به شهادت رسيد.[14]


 

[1] و 2 ـ نگاه كن: موسوعه زيارات المعصومين عليهم‏ السلام، ج 4، ص 51 ـ 52 .

[2]

[3] ـ كافى، ج 1، ص 320، ح 4.

[4] ـ رجال الكشّي، ج 2، ص 828 ، ح 1044.

[5] ـ كافى، ج 1، ص 321، ح 9.

[6] ـ كافى، ج 1، ص 322، ح 12.

[7] ـ ارشاد مفيد، ج 2، ص 281.

[8] ـ ارشاد مفيد، ج 2، ص 282.

[9] ـ مطالب السؤول، ج 2، ص 140.

[10] ـ نفس المصدر، ج 2، ص 141.

[11] ـ تذكرة الخواصّ، ص 321.

[12] ـ كشف الغمه، ج 3، ص 160 ـ 162.

[13] ـ الوافي بالوفيات، ج 4، ص 79، رقم 1589.

[14] ـ راجع موسوعه زيارات المعصومين عليهم‏ السلام، ج 4، ص 53 .

نوشتن دیدگاه

- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط موسسه امام هادی علیه السلام در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.


تصویر امنیتی