زندگی نامه امام حسن عسكرى عليه السلام
نام و نسب مبارك امام حسن عسكرى عليه السلام
امام حسن فرزند على، فرزند محمّد، فرزند على، فرزند موسى، فرزند جعفر، فرزند محمّد، فرزند على، فرزند حسين، فرزند على بن أبيطالب عليهم السلام.
كنيه او: أبو محمّد.
ألقاب او: زكى، عسكرى، هادى، مهتدى، نقى، و...
مادر گرامى او عليه السلام: مادر او كنيزى بوده است كه به او حُديث مىگفتند، و برخى نام ديگرى را براى او ذكر كردهاند[1].
ولادت امام حسن عسكرى عليه السلام
در روز جمعه هشتم ربيع الثانى سال 232 هجرى قمرى در مدينه منوره ديده به جهان گشود.[2]
ويژگىهاى امام حسن عسكرى عليه السلام
او گندمگون، چشم درشت، نيكو قامت، زيبا رو، و خوش اندامى بود كه شكوه و هيبت داشت.[3]
شخصيت امام حسن عسكرى عليه السلام
- ابوبكر فهفكى مىگويد: امام هادى عليه السلام به من نوشت كه: پسرم ابو محمّد، به صورت غريزى خيرخواهترين افراد آل محمد، و در حجّت و برهان مطمئنترين و معتبرترين ايشان است، او پسر بزرگتر و جانشين من است، و رشتهها و احكام امامت به او مىرسد، پس هر چه مىخواهى از من بپرسى از او بپرس كه تمام احتياجات شما نزد اوست[4].
ـ نقل شده است كه: جعفر بن على الهادى از معتمد خواست كه مقام و منزلت برادرش امام حسن عليه السلام را پس از او به او دهد، معتمد به او گفت: بدان منزلت برادرت از جانب ما نيست، از جانب خداى مقتدر و شكوهمند است، و ما در پايين آوردن منزلت او و از بين بردن مقام او تلاش مىكرديم ولى خداوند متعال نمىخواست مگر آنكه هر روز بر منزلت او بيفزايد، زيرا او داراى پارسايى و نيك سيرتى و دانش و عبادت بود، بنابراين اگر تو نزد شيعيان برادرت جايگاهى همچون او داشته باشى به ما نياز ندارى، و اگر نزد آنان اين منزلت را ندارى ما نمىتوانيم براى تو كارى انجام دهيم[5].
ـ بختيشوع نصرانى از زيركترين پزشكان آن عصر بود، مىخواست يكى از شاگردان خود را براى حجامت نزد امام عليه السلام بفرستد، به او سفارش كرد: ابن الرضا از من خواسته كسى را براى حجامت خدمت او بفرستم، خدمت او برو، او در عصر ما زير اين آسمان داناترين مردم است، پس بپرهيز از اين كه در دستوراتش به او
اعتراض كنى[6].
ـ عبيداللّه بن خاقان وزير معتمد به فرزند خود احمد ـ درباره شخصيت امام ـ مىگويد: پسرم! اين مرد امام شيعيان است، او ابن الرضا است.... پسرم! اگر خلافت از دست خلفاى بنى العباس بيرون رود هيچ يك از بنى هاشم جز اين فرد شايستگى آن را ندارد، زيرا اين به خاطر فضل و پاكدامنى و سيرت و پارسايى و زهد و عبادت و اخلاق نيكو و خوبىهايى كه دارد شايسته آن است.
و اگر پدر او را مىديدى با رادمردى بزرگوار، نجيب، خيرخواه، و داراى فضل روبرو مىشدى[7].
ـ ابن صبّاغ مالكى مىگويد: مناقب سرور ما ابو محمّد حسن عسكرى دلالت دارد كه او جوانمرد فرزند جوانمرد است، هيچ كسى در امامت او شك و ترديد ندارد، او سرور مردمان عصر خود و امام مردمان روزگار خود است، گفتارهايش استوار و حكيمانه، و كردارش ستوده است، اگر فضلاى زمان او قصيده باشند او شاه بيت آن است، و اگر در رديف گلوبند (طلايى عروس زمانه) جاى گيرند او يگانه مهره درخشان ميانى آن است، و تك سوار دانشها كه هيچ كس به پاى او نمىرسيد، و بيان كننده مشكلات پيچيده آن كه هيچ كس توان تيزبينى و بحث با او را نداشت، كشف كننده حقيقتها با ديدگاه صحيح خود، آشكار كننده دقايق با انديشه نافذ خود، و الهام شده در نهانش به رازهاى پنهان، كه ريشه و جان و ذاتش با شرافت است[8]...
ـ علاّمه شبراوى شافعى مىگويد: يازدهمين از امامان، حسن است كه لقب او خالص، و نيز لقب ديگر او عسكرى است. در شرافت او همين بس كه امام مهدى
منتظَر از فرزندان اوست، پس از آنِ خداست خير فراوان اين خانواده گرانمايه، و اين خاندانِ سرورِ والامقام، و فخر به او تو را بس، و بلندمرتبگى او تو را كافى... وه! چه خاندان بلند مرتبهاى! والا منزلتى! در والا مرتبگى و كمال با ستاره سماك توان رقابت دارد، و در منزلت و جايگاه بر ستارههاى دو برادران برترى، و در صفات كمال آنچنان غرق كه هيچ يك ـ با مگر و به جز ـ استثنا نمىشوند، اين امامان در بزرگوارى ـ همچون مرواريدها ـ پشت سر هم مىدرخشند، و در گرانمايگى از پى هم قرار گرفتهاند، پس نخستين و پسينشان هماهنگاند، بسا قوم (تيرهبختى) در فرود آوردن مشعل هدايت آنان مىكوشند، ولى خدا آن را بر مىافرازد.[9]
خصلتهاى كريمانه امام حسن عسكرى عليه السلام
- كرم و بخشش
محمّد بن على بن ابراهيم بن موسى بن جعفر مىگويد: زندگى بر ما سخت شد، پدرم به من گفت: با من بيا تا خدمت امام عسكرى عليه السلام برويم چون او را به جود و بخشش توصيف مىكنند.
عرض كردم: او را مىشناسى؟ گفت: او را نمىشناسم و هرگز او را نديدهام.
پس آهنگ او كرديم، پدرم در بين راه به من گفت: چه خوب مىشد كه دستور مىداد پانصد درهم به ما بدهند دويست درهم براى لباس، و دويست درهم براى آرد، و صد درهم براى خرجى و هزينه.
پيش خود گفتم: كاش سيصد درهم نيز به من مىداد با صد درهم آن درازگوشى
بخرم، و صد درهم براى خرجى، و صد درهم براى لباس تا به كوه بروم.
پس چون به درب منزل حضرت رسيديم غلام حضرت بيرون آمد و گفت: على بن ابراهيم و محمد فرزندش وارد شود.
چون بر حضرت وارد شديم و سلام كرديم به پدرم فرمود: اى على! چرا تاكنون نزد ما نيامدهاى؟
گفت: سرورم! خجالت مىكشيدم با اين حال شما را ديدار كنم.
چون از نزد حضرت بيرون آمديم غلام حضرت كيسهاى را به پدرم داد و گفت: اين پانصد درهم است، دويست درهم براى لباس، و دويست درهم براى آرد، و دويست درهم براى هزينه و خرجى.
وكيسهاى را به من داد و گفت: اين سيصد درهم است، صد درهم را براى خريد درازگوش هزينه كنيد، و صد درهم را براى خريد لباس، و صد درهم را براى هزينه، به كوه نرو به محلّه سوراء برو[10].
- دانش او
نصير خادم مىگويد: بارها مىشنيدم كه امام حسن عسكرى عليه السلام با غلامان ترك و رومى و صقلبى خود با لغت و زبانشان سخن مىگفت. من تعجب كردم و با خود گفتم: او كه در مدينه متولد شده و تا زمانى كه پدرش أبوالحسن از دنيا رفت، پيش كسى نرفت و كسى او را نديد، پس چگونه اين توانايى را دارد؟! من اين سؤال را در دل خود داشتم كه حضرت رو به من كرد و فرمود: خداى تبارك و تعالى حجت خود را در همه چيز با سائر مردم امتياز بخشيد، و شناخت زبانها و نسبها و مرگها و پيش آمدها را به او عطا كرد، و اگر چنين نبود، ميان حجّت [امام] و
محجوج [مأموم ]فرقى نبود[11].
- زهد و عبادت او
زمانى كه حضرت ابومحمد عليه السلام [نزد صالح بن وصيف تركى، پيشكار و اختيار دار مهتدى عباسى] در زندان بود، عباسيون و صالح بن على و ديگرانى كه درباره اهل بيت عليهم السلام منحرف بودند نزد صالح رفتند [تا به او سفارش كنند درباره حضرت سختگيرى كند ]صالح به آنان گفت: چه كنم؟ دو نفر از شرورترين افرادى را كه مىتوانستم پيدا كنم، بر او گماردم، اينك آن دو نفر [در اثر مشاهده رفتار حضرت عليه السلام] از لحاظ عبادت و نماز و روزه خيلى كوشا شدهاند، به آنان گفتم: چه در او ديدهايد؟
گفتند: چه مىگويى درباره مردى كه روز را روزه مىگيرد و تمام شب را عبادت مىكند، نه سخن مىگويد و نه به چيزى سرگرم مىشود، چون به او نگاه مىكنيم، اندام ما مىلرزد، و چنان مدهوش مىشويم كه توان خود را از دست مىدهيم، آنان چون اين را شنيدند، نوميد برگشتند[12] .
خلفاى معاصر امام حسن عسكرى عليه السلام
در مدت كوتاه امامت حضرت عليه السلام، معتز و مهتدى و معتمد عباسى هم عصر حضرت بودند كه شديدترين گرفتارى و فشار و تعقيب و هراس را از آنان ديد، چنان كه بارها امام عليه السلام را زندانى كردند[13].
شهادت امام حسن عسكرى عليه السلام
حضرت ـ كه سلام خدا بر او باد ـ روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260
هجرى به شهادت رسيد، برخى ماه ربيع الثانى سال 260 را ذكر كردهاند[14].
[1] و 2 ـ نگاه كن: موسوعه زيارات المعصومين عليهم السلام، ج 4، ص 187 ـ 188.
[3] ـ راجع كافى، ج 1، ص 503 ، ضمن ح 1؛ كمال الدين، ص 40 ضمن مقدّمة المصنّف.
[4] ـ كافى، ج 1، ص 327، ح 11.
[5] ـ كمال الدين، ص 479، ضمن ح 26.
[6] ـ الخرائج والجرائح، ج 1، ص 422، ح 3.
[7] ـ كمال الدين، ص 41.
[8] ـ فصول المهمّه، ص 290.
[9] ـ الإتحاف بحبّ الأشراف، ص 178 ـ 179.
[10] ـ ارشاد مفيد، ج 2، ص 326. وسُوراء: موضع قريب من الحلّة في العراق.
[11] ـ كافى، ج 1، ص 509 ، ح 11.
[12] ـ كافى، ج 1، ص 512 ، ح 23.
[13] ـ تاريخ الخلفاء سيوطى، ص 422 ـ 425.
[14] ـ نگاه كن: موسوعه زيارات المعصومين عليهم السلام، ج 4، ص 189.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.