سیره حضرت فاطمه علیها السلام

  • کانال روایات ناب - حدیث 9710-145

      کانال روایات ناب - حدیث 9710-145
      امام صادق (علیه السلام)
      سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ فَاطِمَةَ لِمَ سُمِّيَتْ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّهَا كَانَتْ‏ إِذَا قَامَتْ‏ فِي‏ مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ
      راوى مى گويد: ازحضرت صادق عليه السلامعلت نامگذارى حضرت فاطمه عليهاالسلام را به ـ زهرا ـ پرسيدم. فرمود: چون وقتى كه در محراب عبادتش به نماز مى ايستاد، فروغ نورش براى ساكنان آسمان مى درخشيد، همان گونه كه نور ستارگان آسمان براى زمينيان مى درخشد.
      معانی الأخبار: 64 ح15؛ عنه البحار: 43 / 12 ح6

     

    شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)|حضرت زهرا|سیره|عبادت|زهرا||

    سألت أبا عبد الله ع عن فاطمة لم سميت زهراء فقال لأنها كانت إذا قامت في محرابها زهر نورها لأهل السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض

  • سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها

    زندگانى حضرت زهراعليها السلام

    نام و نسب حضرت زهراعليها السلام:

    او فاطمه دختر رسول خدا ابو القاسم محمّد، فرزند عبداللّه‏، فرزند عبدالمطّلب  است.

    و كنيه او: اُمّ الحسن، اُمّ الحسين، اُمّ الأئمه، اُمّ الحسنين، اُمّ أبيها.

    القاب او: سيّدة نساء العالمين (سرور زنان جهانيان)، طاهره، زهره، زهرا، محدَّثه، حوراء الإنسيّه، بتول، تقيّة، نقيّة،...

    مادر او: خديجه دختر خويلد، فرزند أسد، فرزند عبد العزّى، فرزند قُصيّ قرشى اسدى است.

    ولادت حضرت زهرا  عليها السلام:

    سال پنجم بعثت در بيستم جمادى الثانى در مكّه به دنيا آمد.[1]

    ازدواج حضرت زهرا  عليها السلام:

    امام صادق عليه‏ السلام فرمود: اگر اميرالمؤمنين عليه‏ السلام نبود كه با آن حضرت ازدواج كند، از آدم تا قيامت هيچ هم‏طرازى روى زمين براى او پيدا نمى‏شد.[2]

     

    از جابر بن عبداللّه‏ صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله  نقل شده كه گفت: امّ ايمن گريان نزد پيامبر آمد. پيامبر فرمود: چرا گريه مى‏كنى؟ خدا چشمان تو را گريان نكند.

    عرض كرد: اى رسول خدا! گريه مى‏كنم زيرا به منزل يكى از انصار ـ كه دخترش را به همسرى يكى از انصار درآورده بود ـ بر سرشان بادام و شكر ريخت، يادم آمد كه شما فاطمه را به ازدواج على در آوردى و چيزى بر سرشان نيفشاندى.

    پيامبر فرمود: اى امّ ايمن! گريه نكن، قسم به خدايى كه مرا به كرامت مبعوث، و به پيامبرى اختصاص داد، من او را تزويج نكردم، خداى سبحان از فوق عرشش او را تزويج فرمود، و راضى نشدم تا على راضى شد، و على راضى نشد تا من راضى شدم، و راضى نشدم تا فاطمه راضى شد، و فاطمه راضى نشد تا پروردگار جهان راضى شد.

    اى امّ ايمن! وقتى خداوند فاطمه را با على تزويج فرمود، به ملائكه مقرّبين ـ كه جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل در ميان آنها بودند ـ دستور داد دور عرش گرد آيند، پس گرد آمدند، به حوريان بهشتى دستور داد خود را زينت كنند و به بهشت‏ها دستور داد آراسته شوند، پس خداوند خطبه خوان بود و ملائكه شاهدان عقد.

    سپس خداوند به درخت طوبى دستور داد كه بر آنان بيفشاند، پس مرواريد تازه و دُرّ سبز و ياقوت قرمز و دُرّ سفيد بر آنان افشاند، حوريان بهشتى هم از آن‏ها برمى‏داشتند و مى‏گفتند: اين از افشانده‏هاى بر فاطمه دختر محمّد است.[3]

    و آغاز ازدواج آنان اول ذيحجّه سال دوم هجرى بود، و ميان تزويج در آسمان و تزويج در زمين چهل روز فاصله بود.[4]

    امام باقر عليه‏ السلام فرمود: چون رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله  خواست فاطمه عليها السلام را به خانه
    على عليه‏ السلام بَرَد رو انداز مخملى ابريشمى را بر استر شهباء خود افكند و فاطمه را بر آن سوار كرد، و به سلمان دستور داد افسار استر را از جلو بكِشَد و خود از پشت سر به راه افتاد... سپس دست به دعا بلند كرد و عرض نمود: خدايا! هيچ پيامبرى را مبعوث نكردى مگر آنكه براى او عترتى قرار دادى، خدايا! عترت هدايتگر مرا از على و فاطمه قرار ده.[5]

    و روايت شده كه گفت: خدايا! اين دو محبوب‏ترينِ آفريدگان، نزد من هستند، پس آنان را دوست بدار، و در فرزندان آنان بركت قرار ده، و بر آنان از جانب خود حافظانى بگمار، و من آنان و ذرّيّه آنان را از ابليس رانده شده در پناه تو قرار مى‏دهم. و روايت شده كه براى فاطمه دعا كرد و فرمود: خداوند پليدى را از تو دور كند و به تو پاكى ويژه بخشد.[6]

    عصمت حضرت زهرا  عليها السلام:

    كلمات مفسرين و روايات محدّثين و سيره‏نويسان و فرهنگ‏نامه‏ها بر اين تطبيق مى‏كند كه مقصود از اهل البيت در قول خداوند:

    «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»[7] پنج تن اصحاب كساء مى‏باشند: (يعنى:) پيامبر اعظم، و وصىّ نخستين (و بزرگ) او  اميرالمؤمنين، و دخترش صديقه (زهرا) سرور زنان عالميان از اوّلين و آخرين، و  دو نوه پيامبر سروران جوانان اهل بهشت حسن و حسين كه درود خدا بر  همه  آنان باد.

     

    پس آيه مباركه دلالت دارد بر مشاركت حضرت صديقه طاهره در عصمتى كه براى پيامبر و اوصياء آن حضرت ثابت است، زيرا آن حضرت در هنگام نزول آيه كريمه با آنها زير كساء بود كه پيامبر درباره آنان فرمود: خدايا! اينان اهل بيت من هستند پليدى را از آنان دور كن و آنان را پاكيزه گردان.[8]

    و واضح است پليدى كه در آيه نفى شده بعد از اينكه بيانگر امتنان و لطف ويژه الهى نسبت به اصحاب كساء است، با توجه به ادات حصر ثابت مى‏كند كه اراده حق سبحانه تنها به اين تعلق گرفته كه آنان را از هرگونه پليدى كه سرشت‏ها از آنها بيزارند و نيز از آنچه شيطان به آن فرا مى‏خواند پاك كند.

    از جمله احاديثى كه مؤيد عصمت حضرت فاطمه است حديث متواتر از پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله  است كه فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر چه او را ناراحت كند مرا ناراحت مى‏كند، و به درستى كه خدا با غضب فاطمه غضب مى‏كند و با خشنودى فاطمه خشنود مى‏شود.[9]

    و در حالى كه دست حضرت فاطمه عليها السلام را گرفته بود و فرمود: هر كه اين را مى‏شناسد كه مى‏شناسد، هر كس نمى‏شناسد پس (بشناسد كه) او پاره تن من است، او قلب من و روح من در سينه من است، هر كس او را بيازارد مرا آزرده  است.[10]

    و (روشن است كه) حالت رضا و غضب در فاطمه زهرا عليها السلام از انگيزه‏هاى نفسانى ناشى نمى‏شود، زيرا رضا و غضب پروردگار سبحان منوط بر رضا و غضب اوست و اين همان معنى عصمت است كه براى آن حضرت عليها السلام ثابت است.

     

    تسبيح حضرت زهراعليها السلام:

    آن حضرت خدمت پدر رسيد و براى كمك در كارهاى منزل تقاضاى خدمتكار كرد. پيامبر فرمود: آيا تو را به بهتر از خادم راهنمايى نكنم؟ گفت: بله اى رسول خدا! پيامبر تسبيح معروف را براى هنگام خواب به او ياد داد.[11]

    از امام باقر عليه‏ السلام روايت شده كه فرمود: پيامبر به او [ياد] مى‏داد.[12]

    و امام صادق عليه‏ السلام فرمود: كسى كه بعد از نماز واجب تسبيح حضرت زهرا عليها السلامرا قبل از اينكه پاهايش را جابه جا كند بخواند خدا او را مى‏آمرزد.[13]

    سرورى و سيادت حضرت زهراعليها السلام:

    از عايشه نقل شده كه پيامبر صلي الله عليه و سلم در بيمارى كه در آن وفات كرد فرمود: اى فاطمه! آيا خشنود نيستى كه سرور زنان جهانيان، و سرور زنان اين امّت، و سرور زنان مؤمنان باشى؟![14]

    و از حذيفه نقل شده كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم فرمود: فرشته‏اى از آسمان نازل شد كه قبلاً نازل نشده بود، از خدا اجازه گرفت كه به من سلام كند و به من مژده داد كه فاطمه سرور زنان اهل بهشت است.[15]

    و حسن بن زياد مى‏گويد: به امام صادق عليه‏ السلام عرض كردم: فرمايش رسول خدا كه: «فاطمه سرور زنان اهل بهشت است» آيا سرور زنان زمان خويش است؟ فرمود: او كه مريم است، و فاطمه سرور زنان اهل بهشت است از اوّلين
    و  آخرين...».[16]

    و از امام صادق عليه‏ السلام درباره وصيت پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله  به هنگام وفاتش ـ كه فاطمه گريه كرد و روى صورت پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله  افتاد و بوسيد، سپس اميرالمؤمنين عليه‏ السلام و حسنين عليهم‏السلاماين كار را كردند ـ نقل شده كه فرمود: پيامبر در حالى كه دست فاطمه در دستش بود سر خود را بلند كرد و آن را در دست على عليه‏ السلام گذاشت و فرمود: اى ابا الحسن! اين امانت خدا و امانت پيامبرش محمّد نزد توست، پس ملاحظه خدا و مرا در باره او داشته باش، و تو قطعاً چنين خواهى بود، سوگند به خدا اين سرور زنان اهل بهشت است از اوّلين و آخرين، به خدا سوگند اين مريم كبرى است... .[17]

    فصاحت و بلاغت حضرت زهراعليها السلام:

    زيد بن على از پدر و نياكان خود نقل مى‏كند كه فرمودند:... فاطمه عليها السلام بر ابوبكر وارد شد... و شروع به سخن كرد و فرمود: با حمد كسى آغاز مى‏كنم كه سزاوارترين است به ستايش و بزرگى و بخشش، ستايش خدا را برابر آنچه نعمت داده است، و شكر مخصوص اوست بر آنچه الهام فرموده است و سپاس در برابر آنچه مقدّم داشته از نعمت‏هاى فراگير كه بى‏سابقه عطا كرده و نعمت‏هاى فراوانى كه به كمال عنايت نموده و منّت را تمام كرده است. نعمت‏هايى كه از حدّ شمارش بيرون و پاداش (و سپاسگزارى) نهايى آن دور از دسترس، و ابديّت آن ناشناخته است، بندگانش را براى دريافت مزيد نعمت به شكر فرا خوانده تا نعمت‏هايش پيوسته گردد و براى اكمال آن، از ايشان طلب سپاس نموده و براى دستيابى به همانند آن ـ  از نعم اخروى ـ ترغيب كرده است.

    و گواهى مى‏دهم معبودى جز خداوند نيست و اين كلمه‏اى است كه خداوند
    واقعيت آن را اخلاص قرار داده است و شهود آن را ملازم دلها كرده است و معنى دقيق آن را به واسطه تفكر روشن و آشكار نموده است. خداوندى كه چشمها از ديدار و زبانها از بيان اوصاف و وهم‏ها از تصوّر چگونگى و كيفيتش ناتوانند.

    موجودات را بدون اينكه سابقاً چيزى باشند و بدون اينكه نمونه و مثالى داشته باشند آفريد. اشياء را [با قدرت و مشيّت خود] وجود بخشيد بى‏آنكه به وجود آنان نيازمند باشد، تا قدرتش را اظهار، و خلق را بر بندگى خود مُلزَم، و اهل دعوتش را عزيز داشته باشد... .[18]

    شيخ اربلى شرحى بر اين خطبه نوشته و گفته: اين از زيباترين و شگفت‏انگيزترين خطبه‏هاست، نور نبوّت با آن در تماس بوده، و بوى رسالت از آن استشمام مى‏شود و دوست و دشمن آن را نقل كرده‏اند.[19]

    عبادت حضرت زهراعليها السلام:

    از امام حسن عليه‏ السلام نقل شده كه فرمود: شب جمعه مادرم را در محراب ديدم كه به نماز ايستاده، همواره در ركوع و سجود بود تا صبح طلوع كرد و شنيدم به مردان و زنان مؤمن به اسم دعا مى‏كرد و براى آنان زياد دعا مى‏كرد و براى خود دعا نمى‏كرد. گفتم: مادر جان! براى خودت مثل ديگران كه بر ايشان دعا مى‏كنى دعا نمى‏كنى؟ فرمود: فرزندم! اول همسايه بعد (اهل) منزل.[20]

    و ديلمى نقل مى‏كند: سرور ما فاطمه عليها السلام در نماز خود از خوف خدا به نَفَس
    نَفَس مى‏افتاد.[21]

    بعضى آياتى كه در شأن حضرت زهرا نازل شده است:

    امام صادق عليه‏ السلام پيرامون فرموده خداوند: «قُل لاَّ أَسْـٔلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى»[22] فرمود: اين آيه فقط درباره ما اهل بيت عليهم‏السلام يعنى حسن و حسين و على و فاطمه همان اصحاب كساء نازل شده است.[23]

    و حضرت زهرا عليه‏ السلام در باره فرموده خداى عزّ وجلّ«اللَّهُ نُورُ السَّمَـوَ تِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ» فرمود: المشكاة [ = چراغ‏دان]: فاطمه عليها السلام است «فِيهَا مِصْبَاحٌ»المصباح [ = چراغ ]حسن و حسين هستند «فِى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ»[24] گويى فاطمه ستاره درخشان در بين زنان اهل زمين است... .[25]

    فضيلتى از فضايل حضرت زهراعليها السلام:

    ابن عباس مى‏گويد: بهشتيان در بهشت‏اند كه ناگاه نورى همچون نور خورشيد مى‏بينند كه بهشت‏ها از آن درخشان مى‏شوند، اهل بهشت مى‏گويند: اى رضوان! خداوند فرموده «لاَ يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَ لاَ زَمْهَرِيرًا»[26]؛ در بهشت نه خورشيد مى‏بينند نه زمهرير . رضوان به آنان مى‏گويد: اين نه خورشيد است نه ماه، اين فاطمه و على هستند كه از تبسّم آنان بهشت‏ها مى‏درخشند.[27]

     

    وفات حضرت زهراعليها السلام:

    حضرت زهرا در سوم جمادى الثانى سال يازدهم هجرت وفات يافت، و گفته شده كه بعد از پيامبر 75 روز زندگى كرد،[28] هيجده سال و هفتاد و پنج روز داشت،[29] اميرالمؤمنين عليه‏ السلام او را غُسل داد[30] و در شب، مخفيانه به خاك سپرد و جايگاه قبرش را پنهان داشت.[31]

    مقام حضرت زهراعليها السلام در روز قيامت:

    از پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله  نقل شده كه فرمود: دخترم فاطمه در قيامت با جامه كرامت كه با آب حيات آميخته است وارد محشر مى‏شود خلايق به او مى‏نگرند و از آن به شگفت مى‏آيند، پس با جامه‏اى از جامه‏هاى بهشتى پوشيده مى‏شود كه هزار جامه است، به هر جامه با خط سبز نوشته است: داخل بهشت كنيد دختر محمّد را با بهترين صورت و بهترين كرامت و بهترين منظر، پس سوى بهشت خرامان مى‏رود همانسان كه عروس را به خانه شوهر مى‏برند و هفتاد هزار كنيز (بهشتى) او را همراهى مى‏كنند.[32]

    و از پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله  نقل شده كه فرمود: براى فاطمه سر (بريده امام) حسين آغشته به خون نمايان مى‏شود، پس فرياد مى‏زند: واى فرزندم! واى ميوه دلم! پس فرشتگان با فرياد فاطمه مدهوش مى‏شوند، و اهل قيامت ندا مى‏كنند: خدا بكشد قاتل فرزندت را اى فاطمه![33]

     

    [1] ـ ر.ك: موسوعه زيارات المعصومينعليهم ‏السلام، ج 1، ص 257 و 258.

    [2] ـ امالى صدوق، ص 474 م 86، ضمن ح 18.

    [3] ـ مناقب على بن ابى‏طالب، ابن مغازلى، ص 341، ح 393.

    [4] ـ هداية الكبرى، ص 378.

    [5] ـ نگاه كنيد: دلائل الامامة طبرى، ص 24.

    [6] ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 355.

    [7] ـ احزاب، آيه 33.

    [8] ـ كفاية الأثر، ص 66؛ و نگاه كنيد: خصال، ص 561 ، ضمن ح 31.

    [9] ـ نگاه كنيد: الغدير علامه امينى قدس‏سره، ج 2، ص 275.

    [10] ـ همان، ج 3، ص 20.

    [11] ـ نگاه كنيد: من لايحضر الفقيه، ج 1، ص 320، ح 947؛ صحيح بخارى، ج 5، ص 24.

    [12] ـ كافى، ج 3، ص 343، ح 14.

    [13] ـ من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 320، ح 946، تهذيب الاحكام، ج 2، ص 105، ح 395.

    [14] ـ مستدرك على الصحيحين حاكم نيشابورى، ج 3، ص 170، شماره 4741، ص 338.

    [15] ـ مستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 164، شماره 4721، ص 319.

    [16] ـ امالى صدوق، ص 109 م26، ح 7.

    [17] ـ بحارالأنوار، ج 22، ص 484، ضمن شماره 31 به نقل از الطرف سيّد ابن طاووس.

    [18] ـ دلائل الامامة، ص 31؛ و نگاه كنيد: بلاغات النساء ابن طيفور، ص 27.

    [19] ـ كشف الغمّه، ج 2، ص 105.                                                 

    [20] ـ اعلام الدين، ص 247.

    [21] ـ دلائل الامامة، ص 56 .

    [22] ـ شورى، آيه 23.

    [23] ـ قرب الإسناد، ص 128، ح 450.

    [24] ـ نور، آيه 35.

    [25] ـ تفسير القمّي، ج 2، ص 103.

    [26] ـ انسان، آيه 13.

    [27] ـ تفسير الثعلبي الكشف والبيان، ج 10، ص 102؛ و نگاه كنيد: نهج الإيمان ابن جبر، ص 175.

    [28] ـ و برخى جز اين را گفته‏اند. نگاه كنيد: موسوعه زيارات المعصومينعليهم ‏السلام، ج 1، ص 258 ـ 259.

    [29] ـ كافى، ج 1، ص 458.

    [30] ـ همان، ج 1، ص 459، ح 4.

    [31] ـ همان، ج 1، ص 458، ح 3.

    [32] ـ دلائل الامامة، ص 58 .

    [33] ـ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 260، ح 10.