شهادت امام صادق علیه السلام

  • کانال روایات ناب - حدیث 9804-38

     

      کانال روایات ناب - حدیث 9804-38
      امام صادق علیه السلام
      إِنِّي وَ اللَّهِ مَا آمُرُكُمْ إِلَّا بِمَا نَأْمُرُ بِهِ‏ أَنْفُسَنَا فَعَلَيْكُمْ بِالْجِدِّ وَ الِاجْتِهَاد
      به خدا سوگند من شما را به چيزى دستور نمى دهم مگر كه خود را نيز بدان فرمان مى دهم پس بر شما باد كه تلاش و كوشش كنيد.
      کافی: 5 / 79 ضمن ح8

     

    شهادت امام صادق (ع)|کافی|سیره|تلاش|کوشش|

    إني و الله ما آمركم إلا بما نأمر به‏ أنفسنا فعليكم بالجد و الاجتهاد

  • کانال روایات ناب - حدیث 9804-37

     

      کانال روایات ناب - حدیث 9804-37
      امام صادق علیه السلام
      كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا صَامَ‏ تَطَيَّبَ‏ بِالطِّيبِ وَ يَقُولُ الطِّيبُ تُحْفَةُ الصَّائِمِ.
      امام صادق عليه السلام چون روزه مى گرفت بوى خوش به كار مى برد و مى فرمود: بوى خوش هـديه روزه دار است.
      کافی: 4 / 113 ح3؛ عنه البحار: 47 / 54 ح89

     

    شهادت امام صادق (ع)|کافی|بحار الأنوار|سیره|روزه|عطر|

    كان أبو عبد الله ع إذا صام‏ تطيب‏ بالطيب و يقول الطيب تحفة الصائم.

  • کانال روایات ناب - حدیث 9804-35

     

      کانال روایات ناب - حدیث 9804-35
      امام صادق علیه السلام
      إِنِّي مَا شَرِبْتُ مَاءً بَارِداً إِلَّا وَ ذَكَرْتُ الْحُسَيْن‏
      من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر آنكه از امام حسين عليه السلام ياد نمودم.
      أمالی صدوق: 142 م29 ضمن ح7

     

    شهادت امام صادق (ع)|أمالی صدوق|سیره|نوشیدن آب|امام حسین|

    إني ما شربت ماء باردا إلا و ذكرت الحسين‏

  • کانال روایات ناب - حدیث 9804-34

     

      کانال روایات ناب - حدیث 9804-34
      امام صادق علیه السلام
      إِنَّ النَّاسَ يَعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ فَطَبَقَةٌ يَعْبُدُونَهُ رَغْبَةً فِي ثَوَابِهِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْحُرَصَاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ وَ آخَرُونَ يَعْبُدُونَهُ فَرَقاً مِنَ النَّارِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ هِيَ الرَّهْبَةُ وَ لَكِنِّي أَعْبُدُهُ‏ حُبّاً لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْكِرَامِ
      عبادت كنندگان سه دسته اند: يك دسته براى دريافت ثواب او را ميپرستند، اين عبادت حريصانست، اين طمعست و دسته ديگر از ترس دوزخش او را ميپرستند اين عبادت بندگانست، اين هراس است‏؛ ولى من او را عبادت مى كنم بواسطه آنكه به او عشق مى ورزم و اين عبادت كريمان است.
      خصال: 1 / 188 ح259؛ عنه البحار: 67 / 204 ح13

     

    شهادت امام صادق (ع)|خصال|بحار الأنوار|سیره|عبادت

    إن الناس يعبدون الله عز و جل على ثلاثة أوجه فطبقة يعبدونه رغبة في ثوابه فتلك عبادة الحرصاء و هو الطمع و آخرون يعبدونه فرقا من النار فتلك عبادة العبيد و هي الرهبة و لكني أعبده‏ حبا له عز و جل فتلك عبادة الكرام‏

  • سیره امام جعفر صادق علیه السلام

    امام جعفر صادقعليه‏ السلام

    نام امام جعفر صادق  و نياكان اوعليهم‏السلام :

    او امام جعفر، فرزند محمّد، فرزند عليّ، فرزند حسين، فرزند عليّ بن ابى‏طالب، فرزند عبدالمطّلب، فرزند هاشم فرزند عبدمناف است.

    كنيه او: ابو عبداللّه‏.

    القاب او: صادق[راستگو، راست‏كردار]، فاضل، طاهر [پاك]، كافل [سرپرست فقرا و ايتام]، صابر [بردبار]... .

    مادر او عليه‏ السلام: فاطمه دختر قاسم بن محمّد بن ابى‏بكر[1].

    ولادت امام جعفر صادق  عليه‏ السلام:

    روز دوشنبه هفدهم ربيع الأوّل سال هشتاد و سه هجرى است و بعضى گفته‏اند: روز سه شنبه هشتم رمضان همان سال.[2]

    سخنان ديگران درباره امام جعفر صادق  عليه‏ السلام:

    ذهبى در شرح زندگى ايشان گويد: جعفر، فرزند محمّد، فرزند على، فرزند شهيد ابى عبداللّه‏، گل پيامبر و نوه و محبوبش حسين، فرزند امير مؤمنان
    ابى  الحسن على بن ابى‏طالب، فرزند عبد مناف بن شيبه ـ و او عبدالمطّلب است ـ فرزند هاشم ـ و اسم او عمرو است ـ فرزند عبدمناف بن قُصيّ، امام صادق بزرگ  بنى هاشم، ابا عبداللّه‏ قرشى هاشمى علوى نبوى مدنى يكى از بزرگان بلندآوازه است.[3]

    در جاى ديگر درباره ايشان مى‏گويد: جعفر فرزند محمّد فرزند على فرزند حسين، هاشمى ابا عبداللّه‏، يكى از امامان بزرگ و بلندآوازه و نيكوكار و راستگوى و والا مقام است.[4]

    شيخ كمال الدين محمّد بن طلحه شافعى درباره آن حضرت مى‏گويد: او از بزرگان اهل بيت و سروران آنان است، داراى دانشهاى زياد، عبادت‏هاى فراوان، ذكرهاى پيوسته و وارستگى آشكار و تلاوت بسيار قرآن است، در معانى قرآن غواصى مى‏كرد و از اقيانوس آن گوهرها و جواهرات (معارف) را بيرون مى‏كشيد و به نتايج عجيبى دست مى‏يافت. لحظات زندگى‏اش را بر اساس انواع طاعات تقسيم مى‏كرد و بر اين اساس خود را مورد محاسبه قرار مى‏داد، ديدار او آخرت را به ياد مى‏آورد، و شنيدن كلامش موجب دورى از دنيا مى‏شد، و پيروى او بهشت را به ارمغان مى‏آورد، نور چهره‏اش شاهد آن بود كه از نسل پيامبر است، و پاكى كردارش نشانگر آن بود كه از ذريّه رسالت است.[5]

    از او حديث نقل كرده‏اند و جماعتى از امامان و بزرگان (اهل سنت) از دانش او بهره برده‏اند... و فرا گرفتن حديث از او را (افتخار و) منقبتى براى خود شمرده‏اند و فضيلتى كه به دست آورده‏اند.[6]

     

    شيخ على بن محمّد المالكى معروف به ابن صباغ مى‏گويد: [امام ]جعفر صادق عليه‏ السلامجانشين پدرش محمّد بن على عليهماالسلام و وصىّ او و برپا كننده امامت بعد از او بود، و بر امّت با فضل دانش خود برترى داشت، از همه نامورتر بود و قدر و منزلتش از همه بالاتر بود، و مردم به حدّى از دانش او نقل كردند كه سواره‏ها به حركت در آمدند و آوازه و ياد و نامش در همه شهرها پيچيد و دانشمندان به اندازه‏اى كه از او حديث نقل شده از هيچ يك از اهل بيت عليهم‏السلام حديث نقل نكرده‏اند.

    و بسيارى از بزرگان امّت از او حديث نقل كرده‏اند مانند يحيى بن سعيد، ابن جريح، مالك بن انس، سفيان ثورى، ابن عينيه، ابو حنيفه، شعبة، ابو ايوب سجستانى و غيره.[7]

    عالم نسب شناس جمال الدين احمد بن على الحسينى معروف به ابن عِنَبَه درباره آن حضرت مى‏گويد: به او ستون گرانمايگى گفته مى‏شود و فضايل او بين مردم پيوسته و فراوان گفته مى‏شود و بين خاص و عام مشهور و بلندآوازه است.

    محيى الدين نووى از عمر بن ابى المقدام (از علماى اهل سنت) نقل مى‏كند كه گفت: هر گاه به جعفر بن محمّد نظر مى‏افكندم مى‏يافتم كه از نسل پيامبران است.[8]

    ابن خلّكان از علماى اهل سنت در كتاب وفيات درباره آن حضرت مى‏گويد:... از بزرگان اهل بيت بود، و صادق لقب گرفته بود چون در گفتارش راستگو بود و فضائلش مشهورتر از آنست كه بيان شود[9].

     

    شهرستانى در كتاب ملل و نحل مى‏گويد: ابو عبداللّه‏ جعفر بن محمّد صادق، او داراى علم سرشار در دين، و ادب كامل در حكمت، و بى‏رغبتى كامل نسبت به دنيا و پارسايى تامّ نسبت به شهوات و هواى نفس بود، و مدتى در مدينه زيست كه پيروانش را بهره رساند و دوستدارانش را از اسرار علوم لبريز ساخت... .[10]

    شيخ عبداللّه‏ شبراوى مى‏گويد: ششم از امامان جعفر صادق، داراى مناقب زياد و فضائل مشهور است... و فضائل ناياب و شرافت او بر پيشانى روزگار نمودار و انجمن‏هاى بزرگوارى و عزّت از مفاخر و آثار او آكنده است.[11]

    مالك بن انس: [امام يكى از چهار فرقه اهل سنت] مى‏گويد: برتر از فضل و علم و عبادت (امام) جعفر صادق عليه‏ السلام را هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و بر هيچ قلبى خطور نكرده است[12].

    زيد بن على [فرزند امام سجاد عليه‏ السلام كه زيديه او را امام خود مى‏دانند] مى‏گويد: خداوند در هر زمانى مردى از ما اهل بيت را بر آفريدگانش حجت قرار داده است و حجت زمان ما فرزند برادرم جعفر است هر كه از او پيروى كند گمراه نمى‏شود و هر كه با او مخالفت ورزد هدايت نمى‏شود.[13]

    مذهب جعفرى:

    فرصتى براى امام صادق عليه‏ السلام جهت نشر علوم و عقائد و معارف اهل بيت پيش آمد كه براى ساير ائمه فراهم نشد و آن به چند علت بود:

    1. امام صادق عليه‏ السلام معاصر اواخر دولت بنى مروان و اوائل دولت بنى عباس بود
      [كه اولى سست شده و در آستانه فروپاشى بود و دومى هنوز شكل نگرفته و مسلط نشده بود] و درگيرى اين دو گروه با هم براى تصاحب قدرت، موجب شد كه از درگيرى با امام عليه‏ السلام و محدود و محصور ساختن او منصرف شوند و اين فرصتى براى آن حضرت عليه‏ السلام پيش آورد كه براى نياكان و فرزندانش رخ نداد.
    2. طولانى بودن زمان امامت آن حضرت كه بيش از سى سال به درازا كشيد.
    3. ظهور تعدادى مدارس علمى و مذاهب فقهى به طورى كه ايام امامتش ايّام علم و فقه و كلام و مناظره بود او آشكارا حق را بيان مى‏كرد و مطالب باطل و گمراه كننده را از ميان بر مى‏داشت.
    4. بسيارى شاگردان آن حضرت، تعداد آنان را چهار هزار يا بيشتر ذكر كرده‏اند كه در ميان آنان از بزرگان و رهبران و امامان اهل سنت همچون مالك و ابوحنيفه وسفيان‏ها و ديگران به چشم مى‏خورد.

    اين‏ها موجب شد كه  مذهب اهل بيت به نام مذهب جعفرى شناخته شود.

    از جمله تعاليم و توصيه‏هاى امام جعفر صادقعليه‏ السلام:

    مردم را از راه [عمل و] غير زبان خود به نيكى دعوت كنيد تا از شما كوشش و راستى و پرهيزكارى ببينند.[14]

    و نيز فرمود: فقط دوست دارم جوانان شما را از صبحگاه [تلاشگر و] در دو حال ببينم: يا داشمند يا دانش پژوه، سوگند به خدايى كه محمد را به حق به پيامبرى برانگيخت اگر چنين نكند كوتاهى كرده است، و اگر كوتاهى كند (عمر خود را) تباه كرده است، و اگر تباه كند گناه كرده است، و اگر گناه كند در آتش جاى دارد.[15]

     

    و نيز فرمود: پيامبر حجّت خدا بر بندگان است، و حجّت ميان خدا و بندگان عقل است.[16]

    و نيز فرمود: دانش سپر (محافظ) است، و راستى گرانمايگى و عزت است، و نادانى خوارى است، و فهم بزرگوارى است، و سخاوت رستگارى است، و خوشخوئى مهرانگيز است، و كسى كه زمانش را بشناسد شبهه بر او هجوم نياورد، و دور انديشى چراغدان گمان[ها] است (كسى كه به چيزى گمان دارد بايد با دورانديشى و احتياط عمل كند تا در تاريكى خطا و پشيمانى واقع نشود). و خدا دوستدار كسى است كه او را بشناسد و دشمن كسى است كه [او را نشناخته و] چيزى از خود بسازد و به خدا نسبت دهد، و خردمند آمرزنده است، و نادان نمك به حرام و حيله‏گر است، اگر مى‏خواهى احترام شوى نرمخو و مهربان باش و اگر مى‏خواهى اهانت شوى [تندخو باش و] درشتى كن، و هر كه ذاتش گرانمايه باشد دلش مهربان است، و آنكه [ذات و] تبارش ناهنجار باشد سنگ دل است، و هر كه (در انجام وظيفه) كوتاهى كند سردرگم شود، و هر كس از سرانجام كار خود نگران است در آنچه نمى‏داند تحقيق مى‏كند، و كسى كه نا آگاهانه به كارى اقدام كند خود را به دردسر مى‏افكند.[17]

    و نيز فرمود: به اهل بيت پيامبرتان نظر كنيد و همپاى راه و سيره آنان باشيد و قدم جاى قدم آنان بگذاريد زيرا آنان هرگز شما را از راه هدايت خارج نمى‏كنند و به گمراهى و فساد برنمى‏گردانند.[18]

     

    مواضع قاطع امام جعفر صادقعليه‏ السلام:

    روزى مگسى بر صورت منصور (خليفه عباسى) نشست و او آن را كنار زد، دوباره بازگشت تا منصور را به ستوه آورد، امام صادق عليه‏ السلام در آن موقع حضور داشت، منصور گفت: اى أبا عبداللّه‏! خدا مگس را براى چه آفريده است؟ حضرت فرمود: براى آنكه با آن سركشان را خوار كند، پس منصور ساكت شد.[19]

    ابن حمدون مى‏گويد: منصور به امام نامه نوشت كه جرا شما مثل ساير مردم نزد ما رفت و آمد نمى‏كنى؟ حضرت جواب داد، ما جرمى نداريم كه از جهت آن از تو بترسيم، و نزد تو از امور آخرت چيزى نيست كه به آن اميد داشته باشيم، و تو در نعمتى نيستى كه به تو شادباش بگوئيم، و آن را نقمت نمى‏بينى كه به تو تسليت بگوييم پس نزد تو چه كنيم؟!

    منصور نوشت: همراه ما باشيد تا ما را نصحيت كنيد، حضرت جواب داد: كسى كه دنيا را بخواهد تو را نصحيت نمى‏كند و كسى كه آخرت را بخواهد با تو همراه نمى‏شود.

    منصور گفت: به خدا قسم فرق كسانى كه به دنبال دنيا هستند با كسانى كه به دنبال آخرت هستند را بر من معلوم كرد، و او از كسانى است كه آخرت را مى‏خواهد نه دنيا را[20].

    عبداللّه‏ بن سليمان تميمى نقل مى‏كند: زمانى كه محمد و ابراهيم فرزندان عبداللّه‏ بن حسن بن حسن (نوه‏هاى امام مجتبى عليهم‏السلام) كشته شدند منصور شخصى به نام شبَّة بن عقال را رهسپار مدينه و والى مردم قرار داد، او چون وارد شد و روز
    جمعه فرا رسيد به مسجد النبى در آمد و بر منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى گفت: على بن ابى‏طالب با جماعت مسلمين به مخالفت برخاست و با مؤمنين جنگيد و امر حكومت را براى خود خواست و آن را از اهلش باز داشت، پس خداوند او را از آرزوهايش محروم كرد و با غم و اندوه از دنيا برد، و اين فرزندانش نيز راه او را دنبال مى‏كنند و بدون لياقت به دنبال حكومت هستند، از اين رو در اطراف زمين كشته مى‏شوند و در خون خود غوطه مى‏خورند.

    او مى‏گويد: سخن او بر مردم گران آمد ولى كسى جرأت سخن گفتن نداشت در اين هنگام شخصى با لباس مندرس[21] برخاست و گفت:

    ما خدا را سپاس مى‏گوييم و بر محمد خاتم پيامبران و سرور فرستادگان و بر همه فرستادگان خدا و پيامبرانش درود مى‏فرستيم، اما آنچه از خير و خوبى گفتى پس ما شايسته آنيم، و آنچه از بدى گفتى تو و سرورت سزاوار و شايسته آن هستيد، اى كه بر مركب ديگرى سوارى و توشه‏ى ديگرى را مى‏خورى! برو گم شو. سپس به مردم رو كرد و فرمود: آيا خبر ندهم شما را از كسى كه در قيامت از سبك‏ترين مردم در ترازوى عمل، و آشكارترين آنان در زيان است؟ كسى كه آخرت خود را به دنياى ديگرى بفروشد و او همين فاسق است. پس سكوت مردم را فرا گرفت، و حاكم در حالى كه هيچ سخنى [براى گفتن] نداشت از مسجد بيرون رفت. پرسيدم اين مرد كيست؟ گفتند: اين جعفر بن محمّد بن على بن الحسين بن على بن ابى‏طالب ـ كه صلوات خدا بر آنان باد ـ است.[22]

    نمونه‏هايى از احتجاجات امام جعفر صادقعليه‏ السلام :

     

    از هشام بن حكم نقل شده كه گفت: ابن ابى العوجاء[23] [كه يكى از زنديق‏هاى عصر امام صادق عليه‏ السلام بود] خدمت امام صادق عليه‏ السلام رسيد، امام صادق عليه‏ السلام به او فرمود: اى پسر ابى العوجاء! آيا تو ساخته [و آفريده] شده‏اى يا ساخته نشده؟

    گفت: من ساخته شده نيستم.

    حضرت فرمود: اگر ساخته [ و آفريده] شده بودى چگونه بودى؟

    ابن ابى العوجاء نتوانست جواب دهد بلند شد و رفت[24].

    از يونس بن يعقوب نقل شده كه گفت: خدمت امام صادق عليه‏ السلامبودم كه مردى از اهل شام بر حضرت وارد شد و گفت: من عالم به دانش كلام و فقه و واجبات هستم، آمده‏ام تا با اصحابت مناظره كنم.

    حضرت به او فرمود: آيا اين سخن تو از سخن رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهاست يا از خودت  مى‏باشد؟

    گفت: برخى از سخن رسول خدا است و برخى از خودم.

    فرمود: پس در اين صورت تو شريك رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هستى! گفت: نه.

    فرمود: آيا وحى را از خداوند متعال شنيده‏اى؟ گفت: نه.

    فرمود: پس آيا فرمانبرى تو همچون فرمانبرى رسول خدا واجب است؟ گفت:  نه.

    حضرت رو كرد به من و فرمود: اى يونس! اين پيش از آنكه سخن بگويد پاسخ خود را داد.[25]

     

    از عبداللّه‏ بن شبرمه نقل شده كه گفت: من و ابوحنيفه خدمت امام رسيديم، حضرت به ابن ابى ليلى فرمود: اين كيست كه همراه تو است؟ گفت: اين مردى است كه در امر دين آگاه و صاحب نفوذ است.

    فرمود: گويا امر دين را با رأى خود قياس مى‏كند؟ گفت: آرى.

    امام به ابو حنيفه فرمود: نامت چيست؟ گفت: نعمان...

    فرمود: گمان نمى‏كنم چيزى بلد باشى. ـ سپس امام عليه‏ السلام شروع كرد درباره چيزهايى از او بپرسد، ابو حنيفه نتوانست پاسخ بگويد، و چون امام عليه‏ السلام از آن‏ها پاسخ داد ـ فرمود: اى نعمان! پدرم از جدّم به من خبر داد كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهفرمود: نخستين كسى كه امر دين را با رأى خود قياس كرد ابليس بود، خداوند متعال به او فرمود: براى آدم سجده كن، گفت: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»[26] «من از او بهترم، مرا از آتش آفريدى و او را از گِل آفريدى»، پس هر كه دين را با رأى خود قياس كند خداوند متعال در قيامت او را قرين و همنشين ابليس سازد، زيرا او در قياس كردن از ابليس پيروى نموده است[27].

    شهادت امام جعفر صادقعليه‏ السلام:

      كه سلام خدا بر او باد در ماه شوّال سال 148 هجرى از دنيا رفت، و گفته شده كه: روز دوشنبه نيمه ماه رجب همان سال از دنيا رفته است.[28]

     

    [1] و 2ـ نگاه كنيد: موسوعه زيارات المعصومينعليهم‏السلام، ج 1، ص 359 ـ 361.

    [2]

    [3] ـ سير أعلام النبلاء، ج 6، ص 255، شماره 117.

    [4] ـ ميزان الاعتدال، ج 1، ص 414، شماره 1519.

    [5] ـ مطالب السؤول، ج 2، ص 110.

    [6] ـ فصول المهمّه، ج 2، ص 907 ـ 909.

    [7] ـ عُمدة الطالب، ص 176.

    [8] ـ تهذيب الأسماء واللغات، ج 1، ص 150، صفة الصفوة، ج 2، ص 98، حلية الاولياء، ج 3، ص 225، شماره 236.

    [9] ـ وفيات الأعيان، ج 1، ص 327، شماره 131.

    [10] ـ ملل و نحل، ج 1، ص 147.

    [11] ـ الإتحاف بحبّ الأشراف، ص 146.

    [12] ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 248.

    [13] ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 277.

    [14] ـ كافى، ج 2، ص 105، ح 10.

    [15] ـ امالى طوسى، ج 1، ص 310.

    [16] ـ كافى، ج 1، ص 25، ح 22.

    [17] ـ تحف العقول، ص 356.

    [18] ـ شرح نهج البلاغه از شيخ محمّد عبده، ج 1، ص 189.

    [19] ـ نور الأبصار شبلنجي، ص 299.

    [20] ـ كشف الغمّه، ج 2، ص 420.

    [21] ـ السَّحْق: الثوب الخلق الّذي انسحق وبَليَ به. لسان العرب، ج 10، ص 153.

    [22] ـ امالى طوسى، ج 1، ص 50 .

    [23] ـ هو عبدالكريم بن أبي العوجاء، أحد الزنادقة في عصر الإمام الصادق عليه‏ السلام. نگاه كنيد: الكنى والألقابقمّي، ج 1، ص 201.

    [24] ـ احتجاج، ج 2، ص 333.

    [25] ـ همان، ج 2، ص 364.

    [26] ـ اعراف، آيه 12.

    [27] ـ حلية الاولياء، ج 3، ص 229، ح 3797، كشف الغمّه، ج 2، ص 397 از حلية الاولياء.

    [28] ـ نگاه كنيد: موسوعه زيارات المعصومينعليهم‏السلام، ج 1، ص 361.