سیره و زندگی نامه حضرت اميرمؤمنين عليه ‏السلام

نام و نسب شريف امام علی عليه ‏السلام

امام علىّ فرزند ابى‏طالب فرزند عبدالمطّلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف فرزند قصى فرزند كلاب فرزند مرّة فرزند كعب فرزند لؤى.

كنيه‏ هاى امام علی عليه ‏السلام:

أبوالحسن، أبوالحسين، أبو تراب، أبو الريحانتين، أبو السبطين[1].

لقب‏ هاى امام علی عليه ‏السلام:

أميرمؤمنان، يعسوب الدين والمسلمين: «پيشواى بزرگ دين و مسلمانان»، مُبير الشرك والمشركين: [از بين برنده شرك و مشركان]، قاتل الناكثين والقاسطين والمارقين: [كشنده عهدشكنان، ستمگران و خارج شدگان از دين]، مولى المؤمنين: [مولاى اهل ايمان]، مرتضى: [پسنديده]، نفس الرسول: [جان رسول خدا]، أخو الرسول: [برادر رسول خدا]، زوج البتول: [همسر زهراى بتول]، سيف اللّه‏ المسلول: [شمشير بركشيده خدا عليه ‏السلام]، أمير البررة: [امير نيك‏كرداران]، قاتل الفجرة: [كشنده تبهكاران]، قسيم الجنّة والنّار: [قسمت كننده بهشت و جهنم]، صاحب اللواء: [پرچمدار اسلام]، سيّد العرب: [سرور عرب]، خاصف النعل: [وصله زننده كفش رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ]، كشّاف الكرب: [بر طرف كننده گرفتاريها]، الصدّيق الأكبر: [بزرگترين راست كردار]، ذوالقرنين: [داراى سرورى شرق و غرب]، الهادي: [هدايتگر]، الفاروق: [جدا كننده ميان حق و باطل]، الداعي: [دعوت كننده به حق]، الشاهد: [گواه روز جزا]، باب مدينة العلم: [درب شهر علم]، الوالي: [سرپرست مؤمنان]، الوصيّ: [وصى رسول خدا]، النبأ العظيم: [خبر بزرگ]، و...

ابن شهر آشوب به نقل از صاحب كتاب الأنوار مى‏گويد: براى اميرمؤمنان علىّ
ابن ابى‏طالب عليه ‏السلام در كتاب خداى والا مرتبه سيصد اسم است، و أمّا در روايات خدا به آن آگاه است.

خداوند براى او نام‏هايى قرارداد كه در قرآن تكرار شده است، و آن‏ها را در آيات محكم سوره‏ها مى‏خوانى، در سوره‏هاى حجر و نمل و پيش از آن‏ها أنفال، و در سوره صاد و در سوره زمر. و گفته‏اند كه نام او در تورات و انجيل آمده است تلاوت كنندگان كتاب‏هاى آسمانى پيشين او را مى‏شناسند. و خدا او را برگزيد و پسنديد كه براى پيامبر برادر، و براى زهراى بتول برترين برتران، شوهر باشد.[2]

پدر بزرگوار امام علی عليه ‏السلام:

بزرگ سرزمين مكه، ياور دين، سرور ما ابوطالب فرزند خيررسان به خلق و ساقى حجاج، پير ستايش‏ها، پدر سروران، عبدالمطّلب.

از فاطمه بنت اسد نقل شده كه چون نشانه‏هاى وفات عبدالمطلب آشكار شد به فرزندانش فرمود: چه كسى عهده دار سرپرستى محمّد مى‏شود؟

همه گفتند: او زيرك‏تر از ما است، بگوييد خود اختيار كند.

عبدالمطّلب گفت: اى محمّد! جدّ تو عازم سفر قيامت است، كدام يك از عموها و عمّه‏هايت را مى‏خواهى كه عهده‏دار سرپرستى‏ات شود؟ حضرت به چهره‏هاى آنان نگاه كرد آنگاه آرام به سوى ابوطالب رفت[3].

پيامبر اعظم صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  فرمود: من چهار چيز را از پروردگارم خواستم و او بخشنده آنان به من است إن شاء اللّه‏ تعالى: آمنه دختر وهب، و عبداللّه‏ فرزند عبدالمطّلب، وابوطالب فرزند عبدالمطلب، و مردى از انصار...[4].

و به راستى ابوطالب در سرپرستى پيامبر عاشقانه عمل كرد، و حمايت از
اسلام را آشكار نمود، و در برابر كفر و جاهليت همچون سدّ استوار ايستاد، پس بشنو كه مى‏گويد:

سوگند به خدا هرگز دست هيچ يك از آنان به تو نخواهد رسيد مگر اينكه مرا دفن كنند و سرم را بر خاك بگذارند. رسالت خود را آشكار كن، هيچ كاستى و خوارى بر تو نيست و به اين مژده‏ات باد و از تو ديده‏ها روشن. مرا (به اسلام) فرا خواندى و مى‏دانم كه تو خيرخواه من هستى، و به راستى راست گفتى و از دير باز امين بوده‏اى، و به راستى مى‏دانم كه دين محمّد از بهترين دين‏ها براى بشر است.

مادر امام علی عليه ‏السلام:

فاطمه بنت أسد از سروران عصر خود در همه فضيلت‏ها و بزرگواريهاست، و او از پيشگامان در ايمان به خدا و پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  اوست، او پس از ده نفر يازدهمين نفر بود كه اسلام را پذيرفت، رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  او را گرامى مى‏داشت و به او احترام مى‏كرد، و او را مادر خوب خطاب مى‏كرد، چون وفاتش فرا رسيد به آن حضرت سفارش كرد و حضرت سفارش او را پذيرفت، و بر او نماز خواند و در قبرش فرود آمد و پس از اينكه لباس (مبارك) خود را بر او پوشاند در قبرش خوابيد، اصحاب به او عرض كردند: اى رسول خدا! آنچه را ديديم كه با او انجام دادى با هيچ كس انجام نداده‏اى.

فرمود: هيچ كس پس از ابوطالب نيكوكارتر از او به من نبود، جامه خود را بر او پوشاندم تا از جامه‏هاى بهشتى بر او بپوشانند، و در قبر او خوابيدم تا فشار قبر بر او آسان گردد[5].

ولادت حضرت اميرمؤمنين  عليه ‏السلام:

روز جمعه سيزدهم ماه رجب سال سى عام الفيل، بيست و سه سال پيش از
هجرت در مكه مكرمه در بيت الحرام در داخل كعبه مقدس به دنيا آمد، و اين فضيلتى است كه خداوند ويژه او كرد. چون پيش از او و نه پس از او هيچ كس در داخل كعبه بدنيا نيامده است جز او.[6]

اوصاف امام علی عليه ‏السلام:

رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  فرمود: هر كس مى‏خواهد به ابراهيم در حلمش، و به نوح در حكتش، و به يوسف در زيبايى‏اش بنگرد پس به علىّ بن ابى‏طالب نگاه كند[7].

در روايت ديگرى از آن حضرت صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  نقل شده كه فرمود: هر كس مى‏خواهد به آدم در دانشش، و به نوح در فهمش، و به ابراهيم در شكيبايى‏اش، و به يحيى بن زكريا در زهدش، و به موسى در دلاورى‏اش بنگرد به علىّ بن ابى‏طالب نگاه كند[8].

پيشگامى امام علی عليه ‏السلام در اسلام:

همه راويان و تاريخ نويسان اتفاق نظر دارند كه امام اميرمؤمنان عليه ‏السلام در پذيرش اسلام پيشگام بوده است.

از رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  نقل شده كه خطاب به دخترش فاطمه زهرا عليهاالسلام فرمود: من تو را به همسرى پيشگام‏ترين امتم در اسلام درآوردم[9].

و از آن حضرت صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  نقل شده است كه فرمود: اى على! تو نخستين مردم در ايمان آوردن به خدا هستى[10].

 

از عمر نقل شده كه گفت: من و ابوعبيده و ابوبكر و گروهى از اصحاب حضور داشتيم كه رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  بر شانه علىّ زد و فرمود: تو نخستين مؤمنان در ايمان و نخستين مسلمانان در اسلام هستى[11].

ابن اسحاق مى‏گويد: از ميان اصحاب رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  نخستين كسى كه از او پيروى كرد و به او ايمان آورد علىّ بن ابى‏طالب بود در حالى كه نه سال داشت، و از معاذة دختر عبداللّه‏ عدويه نقل شده كه گفت: از علىّ بن ابى‏طالب بر روى منبر رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله شنيدم فرمود: من بزرگترين راست كردارم، ايمان آوردم پيش از اينكه ابوبكر ايمان بياورد، و اسلام آوردم پيش از اينكه ابوبكر اسلام بياورد[12].

برخى از آيات نازل شده در حق امام علی عليه ‏السلام:

1ـ سخن خداوند متعال كه فرمود: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»[13].

«تو فقط هشدار دهنده‏اى و هر قومى را راهنمايى است».

از ابن عباس نقل شده كه گفت: چون آيه نازل شد رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  دست مبارك خود را بر سينه گذارد و فرمود: من هشدار دهنده و راهنماى هر قومى هستم و به شانه على عليه ‏السلام اشاره كرد و فرمود: تويى راهنما، هدايت يافتگان پس از من به وسيله تو هدايت مى‏يابند[14].

2ـ سخن خداى متعال كه فرمود: «وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ»[15] «وگوش‏هاى فراگيرنده آن را نگاه دارد».

رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  اين آيه را قرائت فرمود: «وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ»، سپس رو به علىّ
كرد و فرمود: از خدا خواستم كه آن را گوش‏هاى تو قرار دهد. على عليه ‏السلامفرمود: پس چيزى را از رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله نشنيدم كه آن را فراموش كنم[16].

3 ـ سخن خداى عزّ وجلّ: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»[17].

«كسانى كه مالشان را شب و روز، [و] نهان و آشكار انفاق مى‏كنند پاداش آنها نزد پروردگارشان است و نه بيمى بر آنهاست و نه محزون شوند».

نزد امام (على) عليه ‏السلام چهار درهم بود، درهمى را شب انفاق كرد، و درهمى را روز، و درهمى را در نهان انفاق كرد، و درهمى را آشكارا، رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله فرمود: چه چيزى تو را بر اين كار واداشت؟ عرض كرد: تا از جانب خدا استحقاق آنچه را به من وعده داد پيدا كنم. پس اين آيه درباره آن حضرت نازل شد[18].

4 ـ سخن خداى عزّ وجل كه فرمود: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»[19]، «البته كسانى كه ايمان آورده و اعمال شايسته كردند، آنهايند كه بهترين آفريدگانند».

از جابر نقل شده كه گفت: خدمت رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  بودم كه على عليه ‏السلام آمد، رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  فرمود: سوگند به آنكه جانم در دست اوست فقط اين وشيعيانش در روز قيامت كاميابانند. اين آيه كريمه درباره او نازل شده است. پس اصحاب رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  چنين بودند كه هر گاه علىّ مى‏آمد مى‏گفتند: بهترين آفريدگان آمد[20].

5 ـ سخن خداوند متعال كه فرمود: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[21]
«پس اگر نمى‏دانيد از اهل ذكر (آگاهان) بپرسيد» از جابر جعفى نقل شده كه گفت: چون اين آيه نازل شد على عليه ‏السلام فرمود: اهل الذكر ما هستيم[22].

6ـ سخن خداى سبحان كه فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَكُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ»[23]، «اى كسانى‏كه ايمان آورده‏ايد! از خدا پروا كنيد و باراستگويان باشد».

ابن مردويه از ابن عبّاس درباره «وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ»نقل كرده كه گفت: «با علىّ بن أبى‏طالب باشيد[24].

7ـ سخن خداى عزّ وجلّ كه فرمود: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»[25]، «اى پيامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن؛ و اگر نكنى رسالت او را انجام نداده‏اى، و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‏دارد».

از ابو سعيد نقل شده كه گفت: اين آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن ربِّك»در روز غديرخم درباره علىّ بن ابى‏طالب عليه ‏السلام نازل شد.[26]

آنچه ذكر شد برخى از آياتى بود كه درباره خصوص آن حضرت نازل شده است و اما آياتى كه در حق اهل بيت نازل شده و شامل آن حضرت هم مى‏شود بسيار است، برخى از آنها از اين قرار است:

1ـ آيه: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»[27]، «بگو: من  بر  اين  [رسالت] مزدى از شما نمى‏خواهم مگر محبّت و دوستى خويشان [و  اهل بيت ]را».

 

2ـ آيه: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَك مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ...»[28]، «پس هر كه با وجود دانشى كه [درباره عيسى] سوى تو آمد با تو محاجه كرد بگو: بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و نفوسمان و نفوستان را فرا خوانيم، سپس [به درگاه خدا ]تضرّع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».

3ـ سوره «هَلْ أَتى عَلَى الاْءِنْسانِ».

4ـ آيه: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[29]، «جز اين نيست كه خدا مى‏خواهد آلودگى را از شما اهل بيت بزدايد و شما را كاملا پاكيزه گرداند».

برخى از سخنان كه درباره حضرت عليه ‏السلام گفته شده است:

ـ از عمر نقل شده است كه گفت: زنان ناتوانند از اينكه فرزندى همچون علىّ بن ابى‏طالب بزايند، اگر علىّ نبود عمر هلاك شده بود[30].

ـ و نيز از او نقل شده است كه گفت: به خدا پناه مى‏برم اى ابا الحسن! از روزى كه زنده باشم و تو نباشى[31].

ـ از عائشه نقل شده است كه گفت: مى‏ديدم ابابكر زياد به چهره علىّ نگاه مى‏كند. گفتم: اى پدر! مى‏بينم زياد به چهره علىّ نگاه مى‏كنى! گفت: از رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  شنيدم كه مى‏فرمود: نگاه كردن به صورت علىّ عبادت است[32].

ـ از شعبى نقل شده كه گفت: ابوبكر به علىّ بن أبى‏طالب عليه ‏السلام ـ كه پيش مى‏آمد ـ
نگاه كرد و گفت: كسى كه خوشحال مى‏شود از اينكه بنگرد به نزديك‏ترينِ مردم به پيامبر خود صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله در خويشاوندى، و به نيكوترين آنان نسبت به او در جايگاه و منزلت، و به برترين آنان در پيشگاه خداوند در رنج ديدن [در راه اسلام]، و به با عظمت‏ترين آنان بر او پس به علىّ نگاه كند[33].

ـ از عروة نقل شده كه گفت: مردى در حضور عمر نسبت به علىّ بد گفت، عمر گفت: صاحب اين قبر محمّد بن عبداللّه‏ بن عبدالمطّلب را مى‏شناسى و نيز علىّ بن ابى‏طالب بن عبدالمطّلب را، علىّ را جز به نيكى ياد نكن، كه اگر او را بيازارى صاحب اين قبر را آزرده‏اى[34].

ـ از معقل بن يسار نقل شده كه گفت: از ابوبكر شنيدم مى‏گفت: علىّ بن ابى‏طالب عليه ‏السلام از خاندان رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  است[35].

ـ عمر گفت: سه ويژگى به علىّ بن ابى‏طالب داده شده كه اگر يكى از آنها را من داشتم برايم محبوب‏تر بود از اينكه همه نعمت‏هاى دنيا را داشته باشم[36].

گفته شد: اى امير! آنها چيست؟ گفت: ازدواج با فاطمه دختر رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ، سكونت او با پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  در مسجد كه برايش حلال بود، و پرچمدارى روز خيبر[37].

مثل همين از فرزند عمر نيز نقل شده است[38].

ـ جابر بن عبداللّه‏ انصارى مى‏گويد: روزى بر عايشه وارد شدم و به او گفتم: درباره علىّ بن ابى‏طالب چه نظرى دارى؟ سر به زير انداخت، اندكى بعد سر خود را بالا آورد و گفت:

 

چون طلاى ناخالص بر سنگ عيار ماليده شود، بدون شك ناخالصى‏هايش آشكار شود. و در ما ناخالصى است و طلاى خالص علىّ است، و او در ميان ما همچون سنگ عيار است.[39]

ـ از مجمع نقل شده كه گفت: از عائشه درباره علىّ پرسيدم، گفت: از محبوب‏ترين مردم نزد رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  پرسيدى[40].

ايمان، يقين و تقواى امام علی عليه ‏السلام:

از حضرت عليه ‏السلام نقل شده كه فرمود: اگر پرده‏ها كنار رود بر يقين من افزوده نمى‏شود.[41]

و نيز از آن حضرت عليه ‏السلام نقل شده كه فرمود: معبودا! من تو را به خاطر بيم از كيفرت نمى‏پرستم، و نه به خاطر طمع به پاداشت، بلكه چون تو را شايسته پرستش يافتم تو را مى‏پرستم.[42]

و نيز از آن حضرت عليه ‏السلام نقل شده كه فرمود: سوگند بخدا! اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم به اينكه پوست جوى را از دهان مورچه‏اى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد.[43]

زهد امام علی عليه ‏السلام:

عمرو بن قيس مى‏گويد: على عليه ‏السلام را ديدند كه جامه وصله دار پوشيده است. ازاو درباره‏آن‏پرسيدند فرمود: مؤمن‏از اين پيروى‏مى‏كند و دل باآن خاشع‏مى‏شود.[44]

عمر بن عبدالعزيز مى‏گويد: زاهدترين مردم در دنيا علىّ بن ابى طالب است[45].

 

از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: به راستى خداوند بر پيشوايان عادل و حق واجب كرده است كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند[46].

شجاعت و نيروى الهى امام علی عليه ‏السلام:

حضرت فرمود: هيچ باكى ندارم كه مرگ سراغ من بيايد يا من سراغ مرگ بروم.[47]

از رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله  نقل شده كه فرمود: به راستى نبرد علىّ بن ابى‏طالب با عمرو بن عبدودّ برتر است از عمل امّتم تا روز قيامت[48].

آن حضرت درب خيبر را از جا كند و آن را پلى بر روى خندق قرار داد تا لشكر اسلام از آن عبور كند[49].

تواضع و فروتنى امام علی عليه ‏السلام:

روزى سواره بيرون آمد و اصحاب به دنبالش راه افتادند، حضرت رو به آنان كرد و فرمود: كارى داريد؟ عرض كردند: خير، لكن دوست داريم در ركاب شما باشيم. فرمود: برگرديد، كه صداى كفش‏ها پشت سر مردان [كم ظرفيت] موجب تباهى دل‏هاى نابخردان است[50].

و به كسى كه او را مى‏ستود مى‏فرمود: من كمتر از آنم كه بر زبان آوردى، وبرتر از آنم كه در دل دارى[51].

جود و بخشش امام علی عليه ‏السلام:

 

او كسى است كه انگشتر خود را در حال نماز به مسكين داد و خداوند درباره او اين آيه را نازل كرد: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»[52] «ولىّ و سرپرست شما تنها خدا و رسول اوست  و كسانى كه ايمان آورده‏اند؛ همان‏ها كه نماز را برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند».

عدل امام علی عليه ‏السلام:

مهمانى بر امام حسن عليه ‏السلام وارد شد و او پيمانه‏اى از عسل را از قنبر كه خزانه‏دار بيت المال بود قرض گرفت، چون اميرمؤمنان عليه ‏السلام به تقسيم عسل بر مسلمانان اقدام كرد ديد يكى از مشك‏هاى عسل كم دارد، از قنبر درباره آن پرسيد، و او خبر را به حضرت داد، حضرت فرزندش امام حسن را خواست و به او فرمود: چه باعث شد كه بخشى از عسل را پيش از اين كه قسمت شود بردارى؟

امام حسن عليه ‏السلام پاسخ داد: آيا ما در آن حقى نداريم؟ هرگاه گرفتيم آن را بر مى‏گردانيم.

فرمود: پدرت به قربانت! در آن حق دارى، لكن درست نيست پيش از اين كه مسلمانان به حق‏شان برسند تو از حق خود بهره‏مند شوى...

آنگاه يك درهم به قنبر داد و فرمود: تا جايى كه مى‏توانى با آن بهترين عسل را بخر، قنبر عسل را خريد و حضرت آن را در ظرفش قرار داد و درب آن را بست[53].

شهادت امام علی عليه ‏السلام:

شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى فرا رسيد، در حالى كه اميرمؤمنان مى‏فرمود: دروغ نگفته‏ام و به من دروغ نگفته‏اند، اين همان شبى است كه به من وعده داده‏اند، و مى‏فرمود: بارالها! ديدارت را برايم مبارك گردان، بارالها! مرگ را
برايم مبارك گردان[54].

در اين شب در مسجد كوفه به هنگام نماز صبح، ابن ملجم ناپاك و پليد شمشير خود را بر فرق مبارك آن حضرت فرود آورد، و اين ضربت خائنانه از فرق تا مغز پاك آن حضرت را شكافت، اين در حالى بود كه او مى‏فرمود: سوگند به پروردگار كعبه رستگار شدم، و در شب بيست و يكم همان ماه روح پاك و بلندش به ديدار معبود شتافت.

 

[1] ـ راجع موسوعه زيارات المعصومين عليهم‏ السلام، ج 2، ص 3.

[2] ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 275.

[3] ـ بحارالانوار، ج 35، ص 83، ح 26.

[4] ـ قرب الإسناد، ص 27 چاپ سنگى وص 56، ح 183 (چاپ مؤسّسة آل البيت عليهم‏ السلام)«أبوطالب» در نسخه چاپى افتاده است. بحارالانوار، ج 15، ص 108، ح 51، به نقل از قرب الإسناد.

[5] ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 14.

[6] ـ حاكم نيشابورى مى‏گويد: درباره ولادت امير مؤمنان عليه ‏السلام در داخل كعبه اخبار متواتر است؛ مستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 550 ذيل، ح 6044؛ ونگاه كن: موسوعه زيارات المعصومين  عليهماالسلام، ج 2، ص 4.                                                 

[7] ـ ذخائر العقبى، ص 94.

[8] ـ همان، ص 93.

[9] ـ مسند أحمد، ج 5، ص 26، معجم الكبير طبرانى، ج 20، ص 229، شماره 538، مجمع الزوائد، ج 9، ص 123، شماره 14595 به نقل از آن دو.

[10] ـ حلية الأولياء، ج 1، ص 106، شماره 203.

[11] ـ الرياض النضرة، ج 3، ص 109.

[12] ـ معارف ابن قتيبة، ص 98 ـ 99.

[13] ـ رعد، آيه 7.

[14] ـ تفسير الطبري جامع البيان، ج 13، ص 72.

[15] ـ حاقّة، آيه 12.

[16] ـ تفسير الطبري، ج 29، ص 35.

[17] ـ بقره، آيه 274.

[18] ـ نگاه كن: اسباب النزول واحدى، ص 49 .

[19] ـ بيّنة، آيه 7.

[20] ـ درّ المنثور سيوطى، ج 6، ص 643.

[21] ـ نحل، آيه 43.

[22] ـ ينابيع المودّة، ص 119.

[23] ـ توبه، آيه 119.

[24] ـ درّ المنثور سيوطى، ج 3، ص 517 .

[25] ـ مائده، آيه 67.

[26] ـ اسباب النزول واحدى، ص 112.

[27] ـ شورى، آيه 23.

[28] ـ آل عمران، آيه 61.

[29] ـ احزاب، آيه 33.

[30] ـ مناقب خوارزمى، ص 81، ح 65.

[31] ـ ذخائر العقبى، ص 82 .

[32] ـ الرياض النضرة، ج 3، ص 196 ـ 197.

[33] ـ مناقب خوارزمى، ص 161، ح 193.

[34] ـ منتخب كنز العمّال، ج 5، ص 46 به نقل از تاريخ ابن عساكر، ج 42، ص 519 .

[35] ـ منتخب كنز العمّال، ج 5، ص 43.

[36] ـ حُمْر النَّعَم: الإبل الحُمر، وهي أنفس أموال النَّعم وأقواها وأجلدها، فجعلت كناية عن خير الدنيا كلّه. «مجمع البحرين، ج 1، ص 572».

[37] ـ همان، ج 5، ص 39.

[38] ـ الرياض النضرة، ج 3، ص 158.

[39] ـ نور الأبصار شبلنجى، ص 288 ـ 289.

[40] ـ الرياض النضرة، ج 3، ص 116.

[41] ـ مناقب خوارزمى، ص 375.

[42] ـ بحارالانوار، ج 41، ص 14، ح 4.

[43] ـ نهج البلاغه شرح محمّد عبده، ج 2، ص 218.

[44] ـ كنز العمّال، ج 13، ص 181، ح 36542.

[45] ـ تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 489.

[46] ـ نهج البلاغه شرح محمّد عبده، ج 2، ص 188.

[47] ـ عقد الفريد، ج 1، ص 122.

[48] ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 138 به نقل از واقدى و خطيب خوارزمى، بحارالانوار، ج 41، ص 91 به نقل از مناقب.

[49] ـ كشف الغمّة، ج 1، ص 215.

[50] ـ المحاسن، ص 629، ح 104. والنوكى: الحمقى.

[51] ـ نهج البلاغه شرح محمّد عبده، ج 4، ص 19، شماره 83.

[52] ـ رجوع كن به مجمع البيان و غير آن از تفاسير درباره آيه 55 از سوره مائده .

[53] ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 107. والزِّق: كلّ وعاءٍ اتخذ لشرابٍ ونحوه؛ «لسان العرب، ج 10، ص 143».

[54] ـ بحارالانوار، ج 42، ص 277.

نوشتن دیدگاه

- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط موسسه امام هادی علیه السلام در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.


تصویر امنیتی