امام محمّد باقر عليه ‏السلام

نام و نَسَب امام محمّد باقر  عليه ‏السلام:

او امام محمّد، فرزند علىّ، فرزند حسين، فرزند علىّ بن ابى‏طالب، فرزند عبدالمطّلب، فرزند هاشم، فرزند عبد مناف است.

كنيه او: ابو جعفر.

القاب او: باقر، شاكر، هادى، امين، ...

مادر او: فاطمة دختر حسن فرزند علىّ عليهماالسلام.[1]

ولادت امام محمّد باقر  عليه ‏السلام:

در زمان حيات جدّش امام حسين عليه ‏السلام در مدينه روز جمعه اول رجب سال 57 هجرى به دنيا آمد، سوم صفر و تاريخ‏هاى ديگر هم ذكر كرده‏اند.[2]

شخصيت امام محمّد باقر  عليه ‏السلام:

جابر بن عبداللّه‏ انصارى در مسجد پيامبر همواره مى‏نشست و ندا مى‏كرد: اى شكافنده دانش! اى باقر علم! اهل مدينه مى‏گفتند: جابر هذيان مى‏گويد، مى‏گفت:
نه به خدا هذيان نمى‏گويم، لكن از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شنيدم كه مى‏فرمود: تو فرزندى از من را خواهى ديد كه اسم او اسم من است، شكل او شكل من است، دانش را به صورت ويژه مى‏شكافد، بدين سبب است كه من چنين مى‏گويم.[3]

از امام صادق عليه ‏السلام نقل شده كه مى‏فرمود: پدرم براى من نقل فرمود، و در آن روز بهترين محمّدى بر روى زمين بود.[4]

ابن حجر هيتمى گويد: ابو جعفر محمّد باقر، به اين اسم ناميده شد، از بَقَرَ الأرضَ يعنى شافت زمين را و آشكار كرد پنهانى‏ها و مخازن آن را، از اين رو امام باقر عليه ‏السلام اسرار پنهان گنج‏هاى معارف و حقايق احكام و حكمت‏ها و لطائف معرفتى را آنچنان آشكار كرد كه جز بر افراد بى‏بصيرت و بدضمير پوشيده نماند، و به همين دليل است كه درباره او گفته شده: او شكافنده دانش است و گرد آورنده آن و آشكار كننده علم خود است و بالا برنده آن، قلبش باصفا، علم و عملش پاكيزه، وجودش پاك، اخلاقش شريف، و لحظات عمرش در طاعت خدا سپرى شده است، و از اوصاف مقامات عارفين آنچنان برخوردار است كه زبانهاى توصيف كنندگان ياراى بيان آن را ندارند و داراى كلمات زيادى است در سير الى اللّه‏ و معارف الهى كه در اين مختصر نمى‏گنجد.[5]

و ذهبى مى‏گويد:

ابو جعفر باقر محمّد فرزند علىّ بن الحسين امام مورد وثوق هاشمى علوى مدنى يكى از بزرگان [جهان اسلام]... و او در زمان خودش آقا و سرور بنى هاشم بود، و به باقر شهرت داشت، زيرا باقر از ريشه «بَقَرَ العلم» است يعنى دانش را
شكافت و به ريشه و اسرار آن پى برد.[6]

و در جاى ديگر مى‏گويد: او از كسانى بود كه بين علم و عمل و سيادت و شرافت، و وثاقت و وقار جمع كرده بود، او شايسته خلافت بود، ابو جعفر رهبرى كوشا، تالى تلو [يا: تلاوت كننده] كتاب خدا و والا مقام بود.[7]

ابن عماد حنبلى [در وصف امام] مى‏گويد: او از فقيهان مدينه بود، به او باقر مى‏گفتند زيرا او علم را شكافت و ريشه و اسرارش را شناخت و آن را باز كرد، و او يكى از امامان دوازده‏گانه به اعتقاد شيعه بود.[8]

و محمّد فريد وجدى مى‏گويد: باقر دانشمندى نيك سرشت و سرورى جليل القدر بود، و باقر ناميده شد زيرا شكافنده علم بود و آن را بسط مى‏داد.[9]

شيخ محمّد ابو زهره درباره آن حضرت مى‏گويد: امام باقر امامت علم و رساندن مردم به هدايت را از پدرش زين العابدين عليه ‏السلام به ارث برده بود، و لذا آن حضرت مورد توجه دانشمندان از همه شهرهاى اسلامى بود و هيچ كسى مدينه را زيارت نمى‏كرد مگر آنكه بر درب خانه (امام) محمد باقر عليه ‏السلام مى‏ايستاد تا از او (دانش و اخلاق) بياموزد.[10]

شيخ محى الدين نووى مى‏گويد: محمّد فرزند على فرزند حسين فرزند على فرزند ابوطالب، قريشى، هاشمى، مدنى، ابوجعفر معروف به باقر، به اين اسم ناميده شد، زيرا او دانش را شكافت و به ريشه و اسرار آن پى برد... و او تابعى جليل القدر بود، رهبرى سرآمد كه به بزرگى‏اش همه اتفاق دارند، او از جمله فقها و
بزرگان مدينه بود.[11]

ابن تيميّه گويد: ... فرزندش محمّد باقر از نظر زهد و عبادت سرآمد مردم بود، پيشانى‏اش را سجده شكافته بود و دانشمندترين مردم عصرش بود، پيامبر خدا او را [سال‏ها قبل از تولّدش] «باقر» ناميده بود... ـ و حديث جابر را ذكر كرده است ـ .[12]

عبداللّه‏ بن عطا مى‏گويد: دانشمندان را نزد هيچ كس كم‏دانش‏تر از نزد او نيافتم [يعنى دانشمندان تنها نزد او كم دانش و ناچيز جلوه مى‏كردند].[13]

سلمة فرزند كُهَيل در توضيح آيه «لَأَيَـتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ»[14]؛ «[در آن] نشانه‏هايى براى هوشياران است»، گفته: ابوجعفر از جمله آنان است.[15]

ابن ابى الحديد معتزلى گويد: محمّد فرزند على بن الحسين سرور فقهاى حجاز بود، مردم از او و فرزندش جعفر فقه مى‏آموختند، ملقب به باقر يعنى شكافنده علم بود، رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به او اين لقب را داد در حالى كه هنوز خلق نشده بود، و بشارت به وجودش داد و به جابر بن عبداللّه‏ وعده ديدارش را داد. و فرمود: او را در كودكى خواهى ديد، هنگامى كه او را ديدى سلام مرا به او برسان، و جابر زنده بود تا او را ديد و سفارش پيامبر عليه ‏السلام را به او رساند.[16]

ابن كثير مى‏گويد: محمّد فرزند على بن الحسين بن على بن ابى‏طالب، قرشى، هاشمى، ابوجعفر باقر، مادرش امّ عبداللّه‏ دختر [امام مجتبى] حسن بن على، از تابعين و صاحب جلالت و بسيار والا مقام و يكى از نام‏آوران اين امّت در علم و
عمل و بزرگوارى و گرانمايگى بود... .

و براى او شكافى در علوم و استخراج احكام او را باقر ناميدند، دائم الذكر، خاشع، صبور، از خاندان رسالت، والاتبار و بلندآوازه بود، خطرات را مى‏شناخت، زياد اهل گريه و اشك [در درگاه خدا] بود، و از مجادله و دشمنى‏ها رويگردان بود.[17]

پاره‏اى از سيره امام محمّد باقر  عليه ‏السلام

كرم و سخاوت امام محمّد باقر عليه ‏السلام:

ابن صباغ مالكى مى‏گويد: محمّد بن على بن الحسين با همه آن علم و فضل و بزرگوارى و سرورى و امامتى كه داشت به بخشندگى در ميان نخبگان و توده مردم، و به كرامت (و بزرگ‏منشى) در ميان همه شهرت داشت، و با بسيارى اهل و عيال، و وضع متوسط اقتصادى خود، به فضل و احسان معروف بود.

و سلمى كنيز امام نقل مى‏كند كه: بعضى از برادران [دينى]اش نزد او مى‏آمدند و تا غذاى خوب به آنان نمى‏داد و در بعضى اوقات لباسهاى خوب به آنان نمى‏پوشاند و پول‏هايى به آنان هديه نمى‏داد از خانه نمى‏رفتند، من در اين باره از امام سؤال كردم، فرمود: اى سلمى! نيكى در دنيا به جز احسان به برادران و آشنايان نيست، و معمولاً پانصد درهم و ششصد و هزار درهم هديه مى‏داد.[18]

تسليم بودن او به امر خدا و رضا به قضاى الهى:

از سفيان بن عيينه نقل شده: امام باقر عليه ‏السلام فرزندى داشت مريض شد، ما نگران
حال حضرت بوديم، و چون فرزند او از دنيا رفت، حضرت بيرون آمد و با مردم همراه شد، شخصى به او گفت: ما نگران حال شما بوديم. فرمود: ما براى آنچه دوست داريم دعا مى‏كنيم، ولى وقتى (اتفاق) ناخوشايندى به وقوع پيوست با آنچه خدا دوست دارد مخالفت نمى‏كنيم.[19]

مهابت و شكوهمندى امام محمّد باقر عليه ‏السلام:

از ابى حمزه ثمالى نقل شده كه گفت: سالى كه در آن امام باقر عليه ‏السلامحج به جا آورد، هشام بن عبدالملك او را ديد كه مردم به سوى او هجوم مى‏آورند، عكرمه گفت: اين شخص كيست؟ در چهره او نور علم مى‏درخشد، بايد او را بيازمايم، چون در حضور حضرت قرار گرفت لرزه بر اندامش شد و روى دست حضرت عليه ‏السلامافتاد و گفت: اى فرزند پيامبر خدا! من در مجالس زيادى در حضور ابن عباس و غيره نشسته بودم، تا به حال چنين نشده بودم.

امام به او فرمود: واى بر تو اى بنده كوچك شاميان! تو در حضور خانه‏هايى قرار گرفته‏اى كه خدا اجازه داده [قدر و منزلت آنها] رفعت يابد و نامش در آن‏ها ياد  شود.[20]

از كلمات امام محمّد باقر عليه ‏السلام :

امام صادق مى‏فرمايد: شخصى خدمت امام باقر عليه ‏السلام رسيد و عرض كرد: مرا پندى ده. فرمود: بار (سفر آخرت) خود را آماده ساز، و توشه‏ات را پيش فرست، و  وصىّ خود باش (آنچه وصيّت مى‏كنى بعد از تو عمل كنند خودت اكنون
عمل  كن).[21]

و او فرمود: هيچ عبادتى برتر از ترك شهوت شكم يا فرْج نيست، و هيچ چيز نزد خدا محبوب‏تر از درخواست از او نيست، و هيچ چيز به جز دعا قضا [و قدر] را دفع نمى‏كند، و خيرى كه سريع‏ترين ثواب را دارد نيكى كردن است، و شرّى كه سريع‏ترين كيفر را دارد تجاوز و ظلم است. و اين عيب براى انسان بس كه عيبى را كه خود دارد نبيند و آن را در مردم ببيند، و مردم را به چيزى امر كند كه خود نتواند از آن منصرف شود، و همنشين خود را به چيزى اذيت كند كه سودى ندارد.[22]

و از فرمايشات آن حضرت عليه ‏السلام است:

دانشمندى كه از علمش بهره برند بالاتر از هفتاد هزار عابد است.[23]

از غيبت است اينكه درباره برادر (دينى) خود عيبى را بازگو كنى كه خدا آن را بر او پوشانده است، اما امور ظاهرى مثل تندى و شتابزدگى اشكالى ندارد كه بيان كنى. و بهتان آن است كه درباره او چيزى بگويى كه در او نيست.[24]

وفات امام محمّد باقر  عليه ‏السلام:

آن حضرت عليه ‏السلام در هفتم ذى حجه سال صد و چهارده هجرى وفات يافت، و نظرات ديگرى نيز درباره روز رحلت او وجود دارد.[25]

 

 

[1] و 2 ـ نگاه كنيد موسوعه زيارات المعصومين عليهم‏السلام، ج 1، ص 340 ـ 341.

[2]

[3] ـ كافى، ج 1، ص 469، ح 2.

[4] ـ بداية والنهايه، ج 9، ص 338.

[5] ـ صواعق المحرقه ابن حجر، ص 201.

[6] ـ تذكرة الحفّاظ، ج 1، ص 93، شماره 109.

[7] ـ سير أعلام النبلاء، ج 4، ص 402، شماره 158.

[8] ـ شذرات الذهب، ج 1، ص 149.

[9] ـ دائرة معارف قرن           ، ج 3، ص 563 .

[10] ـ الإمام الصادق عليه‏السلام، ابى زُهره، ص 22.

[11] ـ تهذيب الأسماء واللغات، ج 1، ص 87، شماره 18.

[12] ـ منهاج السُنّة، ج 4، ص 11.

[13] ـ شذرات الذهب، ج 1، ص 149، بداية والنهايه، ج 9، ص 340، تاريخ مدينة دمشق، ج 54، ص 278، حلية الاولياء، ج 3، ص 217، شماره 3757.

[14] ـ حجر، آيه 75.

[15] ـ سير أعلام النبلاء، ج 4، ص 405، تاريخ مدينة دمشق، ج 54، ص 279.

[16] ـ شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 277.

[17] ـ بداية والنهايه، ج 9، ص 338 و339.

[18] ـ فصول المهمّه، ج 2، ص 892 .                                                                     

[19] ـ تاريخ مدينة دمشق، ج 54، ص 294.

[20] ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 182.

[21] ـ تاريخ مدينة دمشق، ج 54، ص 292.

[22] ـ تاريخ مدينة دمشق، ج 54، ص 293.

[23] ـ تحف العقول، ص 294.

[24] ـ همان، ص 298.

[25] ـ نگاه كنيد: موسوعه زيارات المعصومين عليهم‏السلام، ج 1، ص 341.

نوشتن دیدگاه

- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط موسسه امام هادی علیه السلام در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.


تصویر امنیتی